کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برآغالانیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
برآغالانیدن
لغتنامه دهخدا
برآغالانیدن . [ ب َ دَ ] (مص مرکب ) اغراء. تدریب . تقریش . (منتهی الارب ). تأریش . اضراء. تحریش . تحریض . تهییج . برانگیزاندن . برانگیختن . بعدها این کلمه را بجای فعل متعدی استعمال کرده اند ولی قدما از برآغالیدن تعدی را میخواسته اند. (یادداشت مؤلف ...
-
جستوجو در متن
-
اشخاذ
لغتنامه دهخدا
اشخاذ. [ اِ ] (ع مص ) برآغالانیدن سگ را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
ترغیب کردن
لغتنامه دهخدا
ترغیب کردن . [ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) برآغالانیدن . (ناظم الاطباء).
-
زأج
لغتنامه دهخدا
زأج . [زَءْج ْ ] (ع مص ) برآغالانیدن میان قومی و برانگیختن بعضی را بر بعضی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (تاج العروس ) (اقرب الموارد) .
-
مناطبة
لغتنامه دهخدا
مناطبة. [ م ُ طَ ب َ ] (ع مص ) بر یکدیگر برآغالانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
تأسید
لغتنامه دهخدا
تأسید. [ ت َءْ ] (ع مص ) برآغالانیدن سگ را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). برانگیختن سگ را بشکار. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط).
-
محاوشة
لغتنامه دهخدا
محاوشة. [ م ُ وَ ش َ ] (ع مص ) برآغالانیدن بر... || محاوشة از برق ؛ کناره گرفتن از باران برق هر جا که درخشد. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
-
برانگیزانیدن
لغتنامه دهخدا
برانگیزانیدن . [ ب َ دَ ] (مص مرکب ) اغراء. (ترجمان القرآن ). برآغالانیدن . برانگیزاندن . برانگیختن . کنانیدن . (ناظم الاطباء). || بشورش وادار کردن . شورانیدن . رجوع به برانگیختن شود.
-
توصید
لغتنامه دهخدا
توصید. [ ت َ ] (ع مص ) ترسانیدن و بیم کردن . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || برانگیختن سگ را به شکار و برآغالانیدن . || پود در تار کردن نساج . (از اقرب الموارد).
-
توریش
لغتنامه دهخدا
توریش . [ ت َ ] (ع مص ) بر یکدیگر برآغالیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). برآغالانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). فتنه کردن میان مردم و درهم انداختن مردم را به دشمنی . (آنندراج ).
-
شغز
لغتنامه دهخدا
شغز. [ ش َ ] (ع مص ) گردنکشی کردن و زیادتی نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).تطاول . (اقرب الموارد). || برآغالانیدن میان قومی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). شورانیدن و تحریک کردن قوم را. (از اقرب الموارد).
-
اذآر
لغتنامه دهخدا
اذآر. [ اِذْ ] (ع مص ) اذآر کسی ؛ بخشم آوردن او را. اغضاب . در خشم آوردن . (منتهی الارب ). || ترسانیدن او را. || حریص کردن ویرا. ایلاع . || دلیر کردن او را بر. دلیر گردانیدن . (منتهی الارب ). || برآغالانیدن ویرا بر. || مضطرکردن کسی را بسوی کسی .
-
تضریة
لغتنامه دهخدا
تضریة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) برآغالانیدن کسی را به چیزی و حریص کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || تافتن کناره ٔ جوال یا خرجین . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
تند کردن
لغتنامه دهخدا
تند کردن . [ ت ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) برآغالانیدن کسی : آغالش ؛ تند کردن دو تن بر یکدیگر. (فرهنگ اسدی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || سریع کردن در رفتارو حرکت . || زبان گز کردن غذا با افزودن ادویه و جز آن . رجوع به تند و دیگر ترکیبهای آن شود.