کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بذر گواهی شده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
بذر الکتان
دیکشنری عربی به فارسی
تخم بزرک , بزرک , بذر کتان
-
تخم (بذر)
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: tom طاری: töm(a) طامه ای: tüm طرقی: töm / bazr کشه ای: tim نطنزی: tum
-
بذر کتان
دیکشنری فارسی به عربی
بذر الکتان
-
seed inoculation
مایهزنی بذر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] تیمار بذر بقولات با مواد تثبیتکنندۀ نیتروژن
-
potato seed
بذر سیبزمینی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] بذری که از گل سیبزمینی به دست میآید
-
recalcitrant seed, unorthodox seed
بذر کمعمر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] بذری که نمیتوان رطوبت آن را بهحدی کاهش داد تا بدون آسیب، امکان نگهداری آن در دمای کمتر از صفر درجه به مدت طولانی فراهم شود
-
certified seed
بذر گواهیشده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] بذر حاصل از تکثیر یکی از بذرهای مادر یا بهنژادگر یا گزیده یا ثبتشده
-
seed potato
سیبزمینی بذر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] غدۀ سیبزمینی که برای تکثیر غیرجنسی به کار میرود
-
seed dressing, dusting 1
پوشش دادن بذر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] پوشاندن بذر با مواد شیمیایی برای جلوگیری از هجوم عوامل بیماریزا یا حشرات
-
جستوجو در متن
-
گوجه فرنگی
لغتنامه دهخدا
گوجه فرنگی . [ گ َ / گُو ج َ/ ج ِ ف َ رَ ] (اِ مرکب ) گل گلاب در ذیل گیاهان دولپه ای پیوسته گلبرگ در تیره ٔ بادنجانیان آرد: گوجه فرنگی یا تمات که میوه ٔ درشت قرمز آن دارای چندین خانه و خوراکی است . (گیاه شناسی گل گلاب ص 238). و تقی بهرامی آرد: نباتی ...
-
ذر
لغتنامه دهخدا
ذر. [ ذَرر ] (ع اِ) ج ِ ذرّة. موران خرد. مورچه و صدمورچه را گویند به وزن یک دانه جو است . و قیل لیس لها وزن ٌ و یحکی ان ّ رجلاً وضع خبزاً حتی علاه الذرّ و ستره ثم وزنه فلم یجد شیئاً. اجزاء غبار : خفیف را سپه و پیل و مال چندان بودکه بیش از آن نبود در ...
-
تخم
لغتنامه دهخدا
تخم . [ ت ُ ] (اِ) دانه . (برهان ). تخم درخت و غله . (فرهنگ رشیدی ). تخم غله و درخت ، چون تخم کدو و تخم ریحان و تخم گل و تخم سنبل و امثال آن . (آنندراج ). دانه و بزر هر چیز. (ناظم الاطباء). پهلوی «توهم » و «تم » (بذر، تخم ) و «توخم » ، «توهم » شکل تل...