کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بدیهی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بدیهی
/badihi/
معنی
۱. واضح؛ آشکار.
۲. (فلسفه) ویژگی آنچه دانستن آن محتاج تفکر نباشد.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. آشکار، روشن، مبرهن، غیرقابلانکار، واضح، هویدا
۲. مرتجل ≠ غیربدیهی
برابر فارسی
روشن
دیکشنری
axiomatic, evident, necessary, obvious, self-evident, self-explanatory, truism
-
جستوجوی دقیق
-
بدیهی
واژگان مترادف و متضاد
۱. آشکار، روشن، مبرهن، غیرقابلانکار، واضح، هویدا ۲. مرتجل ≠ غیربدیهی
-
بدیهی
فرهنگ واژههای سره
روشن
-
بدیهی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به بدیهَة) [عربی: بدیهیّ] badihi ۱. واضح؛ آشکار.۲. (فلسفه) ویژگی آنچه دانستن آن محتاج تفکر نباشد.
-
بدیهی
فرهنگ فارسی معین
(بَ) [ ع . ] (ص نسب .) 1 - روشن ، آشکار. 2 - آن چه که عقل برای پذیرفتنش نیاز به استدلال ندارد.
-
بدیهی
لغتنامه دهخدا
بدیهی . [ ب َ هی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به بدیهة. ناگهانی . (ناظم الاطباء). مرتجل . (فرهنگ فارسی معین ). || بدون فکر و یادآوری و تأمل و اندیشه . (ناظم الاطباء). || آشکار و پیدا و ظاهر و هویدا. (ناظم الاطباء). روشن . آشکار. واضح . (فرهنگ فارسی معین )....
-
بدیهی
دیکشنری فارسی به عربی
آنية , امر حتمي , بديهي , طبيعي , واضح
-
بدیهی
واژهنامه آزاد
واضح، روشن و مشخص تلفظ:بَدیهی
-
واژههای مشابه
-
بديهي
دیکشنری عربی به فارسی
بديهي , حاوي پند يا گفته هاي اخلا قي
-
بدیهى
واژهنامه آزاد
آنچه که دانستن آن محتاج تفکر نباشد،واضح و آشکار
-
علی بدیهی
لغتنامه دهخدا
علی بدیهی . [ ع َ ی ِ ب َ ] (اِخ ) ابن محمد بدیهی ، مکنّی به ابوالحسن . شاعر بغدادی ، اصل او از شهرزور بود. و وی با صاحب بن عباد ارتباط داشت و او را در بدیهه گویی دستی توانابود لذا بدان منسوب گشت و این بیت مشهور از اوست :اء تمنی علی الزمان محالاأن ت...
-
trivial topology, indiscreet topology
توپولوژی بدیهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] توپولوژی متشکل از یک مجموعه و مجموعۀ تهی
-
بدیهی سجاوندی
لغتنامه دهخدا
بدیهی سجاوندی . [ ب َ هی ِ س َ وَ ] (اِخ ) مجدالدین احمد. صاحب تفسیر عین المعانی . از فضلای عهد سنجر بود. صاحب مجمعالفصحا از اشعار وی نقل کرده است . رجوع به مجمعالفصحا ج 1 ص 169 و ریاض العارفین ص 174 شود.
-
جستوجو در متن
-
fictionize
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بدیهی است