کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بدیه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بدیه
لغتنامه دهخدا
بدیه . [ ب َ ی َ / ی ِ ] (اِ) ظرف شراب . (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ).
-
بدیه
لغتنامه دهخدا
بدیه . [ ب ِ ی ِ ] (اِ) آرزومندی . (برهان ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ اوبهی ) (فرهنگ رشیدی ). در برهان بمعنی آرزومندی آورده و غلط است بویه را بدیه خوانده و او را دال پنداشته . (انجمن آرا ص 81). ظاهراً مصحف بویه است . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). رجوع به ب...
-
جستوجو در متن
-
شادآباد
لغتنامه دهخدا
شادآباد. (اِخ ) نام دهی ازآذربایجان : «و بدیه شادآباد پیر شیروان واکابر بسیار است .» (نزهة القلوب مقاله ٔ سوم ص 78).
-
فریه
لغتنامه دهخدا
فریه . [ ف َ ] (اِ) نفرین و لعنت . (فرهنگ فارسی معین ) : همی کرد بر رهنمایش فریه چوره را رها کرد و آمد بدیه .فردوسی .
-
حرثیا
لغتنامه دهخدا
حرثیا. [ ] (اِخ ) دیهی به مصر : و به مصر قومی بدیه حرثیا جمع شدند و گفتند خون عثمان همی طلبیم . (مجمل التواریخ و القصص ص 289). رجوع به خربتا شود.
-
طاقان کوه
لغتنامه دهخدا
طاقان کوه . (اِخ ) منزلی است از منازل بین راه از جاجرم تا نیشابور. حمداﷲ مستوفی در تحت عنوان مسافت طرق گوید: از مهماندوست بطریق جاجرم تا نیشابور و از توده تا طاقان کوه هشت فرسنگ و از او تا رباط بوزنگان بدیه احمدآباد شش فرسنگ و از او تا نیشابور چهارفر...
-
غایض
لغتنامه دهخدا
غایض . [ ی ِ ] (ع ص ) غائض . نعت فاعلی از غیض . فرورونده در (آب ) : و به دیه ابروز کاشان کاریزی هست اسفذاب نام ، مشرب اهل آن دیه و صحراها و دیههای چند که در آن حوالی واقع است از آن است و بدیه پین غایض میشود. (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 38). در ترجمه ٔ عب...
-
جبه خانه
لغتنامه دهخدا
جبه خانه . [ ج ُب ْ ب َ / ب ِ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) اسلحه خانه . قورخانه . مخزن لشکر. (ناظم الاطباء). در فارسی به معنی جای اسلحه و ابزار جنگ از جبه ٔ عربی به معنی زره و سنان مأخوذ است . زرادخانه . قورخانه . و عامه آن را جباخانه گویند (شکسته ٔ جیبه ...
-
طاهر
لغتنامه دهخدا
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) (قاضی ...). صاحب تاریخ سیستان ذیل عنوان : «آمدن امیربیغو به سیستان » آرد: هم بدین سال (465 هَ . ق .) دیگر باره آمدن ملاحده بدیه ربحن (؟) و حصار بستدن و بردن قاضی طاهر [ و ] قاضی مسعود را به روز چهارشنبه پنجم جمادی الاخر [ ه ] بسا...
-
باریاب
لغتنامه دهخدا
باریاب . [ رْ ](اِخ ) فاریاب باشد. (سمعانی ). شهری است از گوزگانان بر شاهراه کاروان و بسیارنعمت . (حدود العالم ). پس از آنجا به شبورغان رفتم ، شب بدیه باریاب بودم و از آنجا براه سمنگان وطالقان بمروالرود شدم . (سفرنامه ٔ ناصرخسرو چ 1335 زوار ص 2). نوز...
-
باغ ارسلان
لغتنامه دهخدا
باغ ارسلان . [ غ ِ اَ س َ ] (اِخ ) نام دیهی به بخارا. صاحب انیس الطالبین آرد : خواجه ٔ ما قدس اﷲ روحه به دیه باغ ارسلان میرفتند. (انیس الطالبین ص 184). حضرت خواجه بدیه باغ ارسلان روان شدند. و آن ابراهیم غدیوتی در عقب خواجه بباغ ارسلان آمد... درویشان ...
-
خورهد
لغتنامه دهخدا
خورهد. [ ] (اِخ ) نام دهی است ، بدین دیه چهار ستونی است از سنگ مدور و متساوی که در آن هیچ فرجه و نقصانی و زیادتی نیست گوئیا آن ستونها تراشیده اند و یک سنگست ... و الیوم بیفتاده است و بدین دیه حوضهای طولانی بوده از سنگ مثل جویها و آجر و سنگهای آن چنان...
-
وادی طفوان
لغتنامه دهخدا
وادی طفوان . [ ] (اِخ ) موضعی است بین راه و مکه و مدینه که نام دیگر آن طفوه راثق و در 23 فرسنگی بدر واقع است : از مکه تا مدینه دویست و شصت میل که هشتاد و شش فرسنگ و دو میل باشد و بطریق البدر از مکه بدیه حی سه فرسنگ از آنجا بمغاره ٔ ابوبکر و عثمان (رض...
-
دیه
لغتنامه دهخدا
دیه . (اِ) تلفظ و صورت قدیم کلمه ٔ ده امروزی است و هنوز در برخی نقاط متداول است چون قزوین و هر دو حرف (ی ْ و هَ) بسیار نرم تلفظ شود. قریه . (مهذب الاسماء). روستا. صاحب غیاث اللغات گوید قریه مگر در کلام اهل لسان بنظر نیامده ... و در سراج نوشته که صحیح...