کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بدیل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بدیل
/badil/
معنی
عوض؛ جانشین.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. اهلاله، سالک، صالح، عارف
۲. جانشین
۳. عوض، جایگزین
۴. انتخاب، گزینه
۵. شق
برابر فارسی
همتا
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بدیل
واژگان مترادف و متضاد
۱. اهلاله، سالک، صالح، عارف ۲. جانشین ۳. عوض، جایگزین ۴. انتخاب، گزینه ۵. شق
-
بدیل
فرهنگ واژههای سره
همتا
-
بدیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] badil عوض؛ جانشین.
-
variant 1
بدیل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] 1. اصطلاحی برای روایتهای مختلف از یک اثر موسیقایی 2. تغییر ناگهانی از مقام بزرگ به کوچک یا برعکس 3. روایتهای مختلف از یک موسیقی مردمی که، با تغییراتی، از یک ناحیه به ناحیۀ دیگر انتقال مییابد
-
بدیل
فرهنگ فارسی معین
(بَ) [ ع . ] ( اِ.) عوض ، جانشین .
-
بدیل
لغتنامه دهخدا
بدیل . [ ب َ ] (اِخ ) نام خاقانی شروانی . (از غیاث اللغات ) (از آنندراج ) : بدل من آمدم اندر جهان سنایی رابدین دلیل پدر نام من بدیل نهاد.خاقانی .
-
بدیل
لغتنامه دهخدا
بدیل . [ ب َ ] (ع اِ) هرچه بجای دیگری بود. (منتهی الارب )(ناظم الاطباء). بدل چیزی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).بدل . عوض . ج ، ابدال و بدلاء. یقال : «هذا بدیل ماله عدیل ». (از اقرب الموارد). خلف از چیزی یا کسی . آنکه تواند بجای دیگری بود. (یادداشت مؤ...
-
بدیل
لغتنامه دهخدا
بدیل . [ ب ُ دَ ] (اِخ ) نام چند تن صحابی و چند تن محدث است . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). رجوع به الاصابة و امتاع الاسماع شود.
-
بدیل
واژهنامه آزاد
راه حل
-
واژههای مشابه
-
بديل
دیکشنری عربی به فارسی
يک درميان , متناوب , متبادل , عوض و بدل , شق , شق ديگر , پيشنهاد متناوب , چاره , قلب , تحريف , مقلوب , تشکيل لغت يا جمله اي از درهم ريختن کلمات يا لغات جمله ء ديگر , جايگزيني , عوض , جانشين , تعويض , جانشين کردن , تعويض کردن , جابجاکردن , بدل , جانشي...
-
بی بدیل
فرهنگ واژههای سره
بی همتا
-
تاریخ بدیل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آیندهپژوهی و آیندهنگری] ← دگرتاریخ
-
rhythmic variant
بدیل ریتمی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] روایت متفاوتی از یک ریتم
-
formal variant
بدیل شکلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] روایت متفاوتی از یک شکل (form)