کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بدگو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بدگو
/badgu/
معنی
بدزبان؛ بددهان؛ کسی که دشنام میدهد و حرف زشت میزند.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. بدزبان، بددهن
۲. ملامتگر، ناسزاگو،
۳. نمام ≠ ستایشگر، مداح
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بدگو
واژگان مترادف و متضاد
۱. بدزبان، بددهن ۲. ملامتگر، ناسزاگو، ۳. نمام ≠ ستایشگر، مداح
-
بدگو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) ‹بدگوی› [قدیمی] badgu بدزبان؛ بددهان؛ کسی که دشنام میدهد و حرف زشت میزند.
-
بدگو
لغتنامه دهخدا
بدگو. [ ب َ ] (نف مرکب ) کسی که گفتار زشت دارد. (آنندراج ). عیب گو. مفتری . آنکه فحش و زشت می گوید. (ناظم الاطباء). عیاب . (یادداشت مؤلف ). بدگوینده . بدگوی . بدزبان . بددهن : زبان بدگو چونانکه رسم اوست مراجدا فکند از آن حق شناس حرمت دان . فرخی .و ر...
-
بدگو
لهجه و گویش تهرانی
تهمت زن
-
جستوجو در متن
-
زشتار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] zeštār بدگو؛ گستاخ.
-
زشت گو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) ‹زشتگوی› zeštgu بدگو؛ بدزبان.
-
سعایتپیشه
واژگان مترادف و متضاد
سخنچین، نمام، بدگو
-
ناسزاگو
واژگان مترادف و متضاد
بدزبان، بدگو، فحاش، نمام
-
بدگفتار
واژگان مترادف و متضاد
زشتزبان، بدگو، بدکلام ≠ شیرینزبان، خوشکلام
-
بدزبان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) badzabān کسی که به دیگران ناسزا میگوید و دشنام میدهد؛ بدگو؛ دشنامدهنده؛ ناسزاگوینده؛ بددهان.
-
نمام
واژگان مترادف و متضاد
بدگو، خبرچین، سخنچین، غماز، مفتری، ناسزاگو، واشی، واشیه، همام
-
traducers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کشنده ها، شخص بدگو، تهمت زن، مفتری، بهتان زن
-
مناع
لهجه و گویش تهرانی
بدگو،غیبت کننده(مناعی که منع میکرد، خودش میرید و پهن میکرد)
-
کرام الکاتبین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی (= بزرگانِ نویسندگان)] kerāmolkātebin فرشتگانی که کارهای خوب و بد انسان را ثبت میکنند: ◻︎ نپنداری که بدگو رفت و جان برد / حسابش با کرامالکاتبین است (حافظ: ۱۲۸).