کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بدگمان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بدگمان
/badgo(a)mān/
معنی
بدبین؛ کسی که گمان بد ببرد؛ کسی که دربارۀ دیگری گمان بد بکند.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
شکاک، ظنون، ظنین، کجاندیش ≠ خوشگمان
دیکشنری
cynical, distrustful, doubter, doubting Thomas, dubious, paranoid, suspicious
-
جستوجوی دقیق
-
بدگمان
واژگان مترادف و متضاد
شکاک، ظنون، ظنین، کجاندیش ≠ خوشگمان
-
بدگمان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) badgo(a)mān بدبین؛ کسی که گمان بد ببرد؛ کسی که دربارۀ دیگری گمان بد بکند.
-
paranoiac
بدگمان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] فرد دچار بدگمانی
-
بدگمان
فرهنگ فارسی معین
( ~. گُ)(ص مر.) 1 - کسی که سوءظن دارد. 2 - حسود. 3 - مغرض .
-
بدگمان
لغتنامه دهخدا
بدگمان . [ ب َ گ ُ / گ َ ] (ص مرکب ) آنکه گمان بد داشته باشد. (آنندراج ). سؤظن دار. بدخیال .شبهه دار. (ناظم الاطباء). متظنن . (مهذب الاسماء). سَیَّی ءالظن . ظنون . بدسگال . مقابل نیکوگمان : هجیر ستیزنده ٔ بدگمان که می داشت راز سپهبد نهان . فردوسی .ب...
-
بدگمان
دیکشنری فارسی به عربی
مثير للشک , مرتاب
-
واژههای مشابه
-
paranoid personality
شخصیت بدگمان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] نوعی شخصیت که مشخصۀ آن بدگمانی و احتیاط بیشازحد در مقابل دیگران و اعتقاد به خطرناک بودن اغلب افراد است
-
بدگمان شدن از
دیکشنری فارسی به عربی
مشتبه به
-
بدگمان نسبت به درستی ونیکوکاری بشر
دیکشنری فارسی به عربی
متهکم
-
جستوجو در متن
-
سوء ظن
فرهنگ واژههای سره
بدگمان
-
سوءظن
فرهنگ واژههای سره
بدگمان
-
misoscopist
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بدگمان
-
مظنون شدن
واژگان مترادف و متضاد
ظنینشدن، بدگمان شدن