کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بدگری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بدگری
لغتنامه دهخدا
بدگری . [ ب َ گ َ ] (حامص مرکب ) بدکاری . (یادداشت مؤلف ) : بدگری کار هیچ عاقل نیست دل که پرغائله ست آن دل نیست .سنایی (از یادداشت مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
بدگر
لغتنامه دهخدا
بدگر. [ ب َ گ َ ] (ص مرکب ) بدکننده . بدکار : هر که او بدگر است و بدکار است گر چه زنده ست کم ز مردار است . سنایی .مکن بد میامیزبا بدگران ز بد کردن بدگران کن کران . شمسی (یوسف و زلیخا).و رجوع به بدگری شود.