کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بدکار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بدکار
/badkār/
معنی
بدعمل؛ بدکردار؛ شریر؛ گنهکار؛ کسی که مرتکب کارهای زشت و ناپسند میشود.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. آلودهدامن، بدعمل، بدفعال، بدفعل
۲. بدجنس، بدرفتار، بدروش، بدکردار، بدکنش
۳. تبهکار، خبیث، شرور، شریر، طالح، فاجر ≠ نیککردار، صالح
دیکشنری
evildoer, nefarious, roguish, rotten
-
جستوجوی دقیق
-
بدکار
واژگان مترادف و متضاد
۱. آلودهدامن، بدعمل، بدفعال، بدفعل ۲. بدجنس، بدرفتار، بدروش، بدکردار، بدکنش ۳. تبهکار، خبیث، شرور، شریر، طالح، فاجر ≠ نیککردار، صالح
-
بدکار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹بدکاره› badkār بدعمل؛ بدکردار؛ شریر؛ گنهکار؛ کسی که مرتکب کارهای زشت و ناپسند میشود.
-
بدکار
لغتنامه دهخدا
بدکار. [ ب َ ] (ص مرکب ) آنکه مرتکب کارهای بد شود. بدکردار. بدفعل . بدعمل . بدفعال . (فرهنگ فارسی معین ). گنهکار. (آنندراج ). طالح . مسی ٔ. (یادداشت مؤلف ) : نگون بخت را زنده بر دار کرددل مرد بدکار بیدار کرد. فردوسی .یکی مرد خونریز و بدکار و دزدبخوا...
-
بدکار
دیکشنری فارسی به عربی
سرير , سيي , شرير , شنيع
-
جستوجو در متن
-
kahikatea
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بدکار
-
مُسِيءُ
فرهنگ واژگان قرآن
بدكار
-
بدعمل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] bad'amal بدکار؛ بدکردار.
-
بدکاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) badkāri بدکرداری؛ بدکار بودن.
-
زشت کار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) zeštkār بدکار؛ بدکردار.
-
ناپاک رو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی، مجاز] nāpākro[w] بدروش؛ بدکار.
-
ناپرهیزکار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹ناپرهیزگار› [قدیمی] nāparhizkār بدکار؛ فاسق.
-
بَغِيّاً
فرهنگ واژگان قرآن
بدکار-زناکار
-
evildoer
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بدبختی، بدکار
-
نانجیب
لهجه و گویش تهرانی
جلب،بدکار