کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بدور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بدور
/bodur/
معنی
۱. [جمعِ بَدرَة] = بدره
۲. [جمعِ بدر] = بَدر
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بدور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] bodur ۱. [جمعِ بَدرَة] = بدره۲. [جمعِ بدر] = بَدر
-
بدور
لغتنامه دهخدا
بدور. [ ب ُ ] (ع اِ) ج ِ بَدْر. (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ) (از اقرب الموارد) : ساحت سینه های مشتاقان زآرزوی تو شد بدور و شموس . سنایی .|| ج ِ بدرة. (ناظم الاطباء). و رجوع به بدر و بدرة شود.
-
بدور
لغتنامه دهخدا
بدور. [ ب ُ ] (ع مص ) پیشی گرفتن و شتافتن سوی چیزی . (از منتهی الارب ) (ازناظم الاطباء). پیشی گرفتن . سوی چیزی شتافتن . (تاج المصادر بیهقی ). مبادرة. اسراع . (از اقرب الموارد).
-
واژههای مشابه
-
آدمی بدور
لغتنامه دهخدا
آدمی بدور. [ دَ ب ِ ] (ص مرکب ) مردم گریز. یالقوزک . آنکه معاشرت مردم خوش ندارد.
-
اشاره بدور
دیکشنری فارسی به عربی
ذلک
-
چرخش بدور
دیکشنری فارسی به عربی
دوار
-
نخ پیچیده بدور قرقره
دیکشنری فارسی به عربی
بکرة
-
بدور چیزی گشتن
دیکشنری فارسی به عربی
جرم سماوي
-
بدور مدار معینی گشتن
دیکشنری فارسی به عربی
جرم سماوي
-
گردش (بدور محور یامرکزی)
دیکشنری فارسی به عربی
دور
-
چرخش (بدور خود)
دیکشنری فارسی به عربی
دورة
-
جستوجو در متن
-
orbing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اوربینگ، بدور مدار معینی گشتن، بدور چیزی گشتن، کروی شدن، احاطه کردن
-
ذلک
دیکشنری عربی به فارسی
ان , اشاره بدور , ان يکي , که , براي انکه