کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بدهکاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بدهکاری
/bedehkāri/
معنی
وامداری؛ قرضداری.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
debt, indebtedness, score
-
جستوجوی دقیق
-
بدهکاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مقابلِ بستانکاری] bedehkāri وامداری؛ قرضداری.
-
بدهکاری
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص .) عمل بدهکار، وامداری ، قرض داری . مق بستانکاری .
-
بدهکاری
لغتنامه دهخدا
بدهکاری . [ ب ِ دِ ] (حامص مرکب ) صفت بدهکار. چگونگی بدهکار. || دَین . قرض . وامداری . قرض داری . (از یادداشتهای مؤلف ).
-
بدهکاری
دیکشنری فارسی به عربی
مسوولية
-
جستوجو در متن
-
indebting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بدهکاری
-
debbies
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بدهکاری
-
debite
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بدهکاری
-
debacchate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بدهکاری
-
طلبکاری، طلبکاری
واژگان مترادف و متضاد
بستانکاری، وامخواهی، طلبخواهی، خواستاریطلب ≠ بدهکاری
-
liability
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مسئولیت، بدهی، مسئوليت، بدهکاری، استعداد، دین، شمول، فرض
-
liabilities
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بدهی ها، بدهی، مسئوليت، بدهکاری، استعداد، دین، شمول، فرض
-
خرده حساب
فرهنگ فارسی معین
( ~. حِ) (اِمر.) 1 - بدهکاری یا بستانکاری اندک . 2 - (کن .) کینه یا دشمنی شخصی .
-
خوش بده
لغتنامه دهخدا
خوش بده . [ خوَش ْ / خُش ْ ب ِ دِه ْ ] (نف مرکب ) خوش حساب . آنکه بدهکاری های خود رابموقع تأدیه کند. مقابل بدبده . (یادداشت مؤلف ).
-
حساب و کتاب
فرهنگ گنجواژه
1ـ حساب بدهکاری و بستانکاری 2ـ نظم و قانون، ضوابط. با حساب و کتاب، بی حساب و کتاب، حساب و کتاب داشتن،چه حسابی چه کتابی