کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بدن نما پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
باریک بدن
لغتنامه دهخدا
باریک بدن .[ ب َ دَ ] (ص مرکب ) شخص ظریف بدن . لاغربدن . از زن قریب النسب فرزند باریک بدن و نحیف جثه آید. (منتهی الارب در: ض ع ل ). تذبل . باریک بدن بودن زن . (منتهی الارب ).
-
بدن الرامی
لغتنامه دهخدا
بدن الرامی . [ ب َ دَ نُرْ را ] (اِخ ) جای منزل موسوم به بلده ٔ قمر نزد منجمان . (از یادداشت مؤلف ).
-
خلع بدن
لغتنامه دهخدا
خلع بدن . [ خ َ ع ِ ب َ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) جان خود بجسم دیگری انداختن و جدا کردن بدن از روح و این عمل ازجوکیان است که بریاضت حاصل می کنند و در اصطلاح حکما این عمل را سیمیا گویند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
-
چهارستون بدن
لغتنامه دهخدا
چهارستون بدن . [ چ َ / چ ِ س ُ ن ِ ب َ دَ ] (اِ مرکب ) دو دست و دو پا. رجوع به چارستون بدن شود.
-
سیمین بدن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [قدیمی، مجاز] siminbadan = سیمتن
-
نازک بدن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [فارسی. عربی] [مجاز] nāzokbadan کسی که پوست بدنش نرم و لطیف باشد.
-
دارای بدن
دیکشنری فارسی به عربی
جسماني
-
عرق بدن
دیکشنری فارسی به عربی
عرق
-
عضو بدن
دیکشنری فارسی به عربی
طرف
-
پشت (بدن)
دیکشنری فارسی به عربی
ظهر
-
پوست بدن
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: pus طاری: püss-e bedan طامه ای: pust طرقی: püss-e bedan کشه ای: püs(s) نطنزی: pust-e bedan
-
body-mass index, Quetelet's index
نمایۀ تودۀ بدن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] شاخصی که از تقسیم وزن بدن برحسب کیلوگرم بر مجذور قد برحسب متر محاسبه میشود اختـ . نماتوب BMI
-
ideal body weight, I.B.W., Healthy Body Weight, HBW
وزن مطلوب بدن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] وزنی با پایینترین میزان مرگومیر که وزن استاندارد در 25 سالگی محسوب میشود
-
reasonable body weight, RBW
وزن منطقی بدن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] وزنی که برای یک فرد با معیارهای مشخصی در نظر گرفته میشود و چاقی و لاغری او بر مبنای آن محاسبه میشود
-
body composition
ترکیب مواد بدن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] نسبت چربی و پروتئین و کربوهیدرات و آب و مواد معدنی در بدن متـ . ترکیب بدن