کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بدنۀ سیلندر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
shipwright
بدنهساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] فنورزی که در زمینههای نجاری، آهنگری، جوشکاری، تراشکاری، لولهکشی و از این قبیل امور مربوط به کشتی مهارت دارد
-
body politic
بدنۀ سیاسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] مردمی که در یک جامعۀ بسامان سیاسی زندگی میکنند و بهعنوان یک موجودیت سیاسی شناخته میشوند
-
all-steel body
بدنۀ فولادی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] بدنهای که بخش عمدۀ آن از فولاد ساخته شده است
-
body in white, BIW, body shell
بدنۀ لخت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] بدنۀ جوشکاریشدۀ رنگنشده که فقط آستر به آن زدهاند
-
body and frame, integral body and frame construction, unit construction, unitized construction, monocoque, unitary construction, body and frame construction, integral frame, frameless construction
بدنۀ یکپارچه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] مجموعۀ یکپارچۀ شاسی و بدنه که سایر مجموعهها مانند موتور و سامانۀ تعلیق بر روی آن نصب میشود
-
side seam
درز بدنه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] درز بین دو لبۀ بدنۀ قوطی
-
body sealer
درزگیر بدنه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و اجزای خودرو، مهندسی بسپار] مادهای قیرمانند که برای آببندی محل اتصال صفحات مختلف به کار میرود
-
سهبدنه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] ← شناور سهبدنه
-
body rattle
صدای بدنه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] صدایی ناخوشایند در بدنه ناشی از لرزش قطعات شُل یا قطعاتی که بهدرستی همگذاری نشدهاند
-
body thickness
ضخامت بدنه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] حداکثر ستبرای بدنۀ قوطی در برش طولی درز
-
بدنه کشتی
دیکشنری فارسی به عربی
هيکل
-
بدنه هواپیما
دیکشنری فارسی به عربی
هيکل الطائرة
-
بدنه ساختمان
دیکشنری فارسی به عربی
صدفة
-
body framing 1
قاببندی بدنه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] چارچوب ایجادشده بر روی شاسی واگن شامل دیوارههای کناری و انتهایی و سقف
-
body-coloured
همرنگ بدنه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] قطعاتی که رنگ آنها با رنگ بدنه یکسان است