کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بدنژاد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بدنژاد
/badnežād/
معنی
۱. بداصل؛ بدگوهر.
۲. فرومایه.
۳. آنکه نژاد اصیل نداشته باشد.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بداصل، بدگوهر، نانجیب ≠ نژاده، اصیل، نجیب
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بدنژاد
واژگان مترادف و متضاد
بداصل، بدگوهر، نانجیب ≠ نژاده، اصیل، نجیب
-
بدنژاد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] badnežād ۱. بداصل؛ بدگوهر.۲. فرومایه.۳. آنکه نژاد اصیل نداشته باشد.
-
بدنژاد
لغتنامه دهخدا
بدنژاد. [ ب َ ن ِ ] (ص مرکب ) بداصل و فرومایه . (آنندراج ). بداجداد. (ناظم الاطباء). هجین . قهمد. (منتهی الارب ). نانجیب . ناپاکزاد. (یادداشت مؤلف ) : شود رنج این تخمه ٔ ما ببادبگفتار تو کهتر بدنژاد. فردوسی .گذشتی ازو گر بدی پاکزادبدی در میانش اربدی...
-
جستوجو در متن
-
بدگوهر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹بدگهر› [قدیمی، مجاز] badgo[w]har بداصل؛ بدذات؛ بدنژاد.
-
یابو
لهجه و گویش بختیاری
yâbu اسب بدنژاد، اسب بارکش.
-
بدتبار
لغتنامه دهخدا
بدتبار. [ ب َ ت َ ] (ص مرکب ) بدنژاد و بداصل . (آنندراج ). نانجیب . بداصل و بدنژاد. (ناظم الاطباء).
-
بدگوهر
فرهنگ فارسی معین
( ~. گُ هَ)(ص مر.) بدنژاد. بدسرشت .
-
بداصل
واژگان مترادف و متضاد
بدآغاز، بدذات، بدطینت، بدگوهر، بدنژاد، مفسد، نانجیب ≠ اصیل، خوشذات، نژاده
-
بدنسل
فرهنگ فارسی معین
(بَ. نَ) [ فا - ع . ] (ص مر.)بدنژاد، بد اصل .
-
بیندو
لغتنامه دهخدا
بیندو. (ص ) مقلد اشخاص بدنژاد و بدسرشت . (ناظم الاطباء) (فرهنگ شعوری ).
-
نانجیب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [فارسی. عربی] nānajib ۱. بداصل؛ بدگوهر؛ بدنژاد.۲. فرومایه؛ رذل.۳. بیعفت.
-
بدگوهر
واژگان مترادف و متضاد
۱. بداصل، بدجوهر، بدسرشت، بدگهر، بدنژاد، ۲. مفسد ≠ اصیل، نیکسرشت، نژاده
-
نانجیب
واژگان مترادف و متضاد
۱. بیعفت، بیناموس، ناپاک ۲. بداصل، بدنژاد، بیپدر ۳. رذل، رذیل، فرومایه ≠ شریف، نجیب
-
نانجیب
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ فا - ع . ] (ص مر.) 1 - بدگوهر، بدنژاد. 2 - رذل ، فرومایه . 3 - بی عفت ، ناپاک .