کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بدنه ساختمان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
side seam
درز بدنه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] درز بین دو لبۀ بدنۀ قوطی
-
body sealer
درزگیر بدنه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و اجزای خودرو، مهندسی بسپار] مادهای قیرمانند که برای آببندی محل اتصال صفحات مختلف به کار میرود
-
سهبدنه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] ← شناور سهبدنه
-
body rattle
صدای بدنه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] صدایی ناخوشایند در بدنه ناشی از لرزش قطعات شُل یا قطعاتی که بهدرستی همگذاری نشدهاند
-
body thickness
ضخامت بدنه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] حداکثر ستبرای بدنۀ قوطی در برش طولی درز
-
بدنه کشتی
دیکشنری فارسی به عربی
هيکل
-
بدنه هواپیما
دیکشنری فارسی به عربی
هيکل الطائرة
-
cylinder block heater, block heater, engine block heater
گرمکن بدنۀ سیلندر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] قطعهسیم یا گرمکنی برقی در داخل مجرای آب بدنۀ سیلندر که آب پیرامون موتور را گرم نگه میدارد تا مانع از ترکیدگی بدنۀ سیلندر براثر یخزدگی آب شود و همچنین روشن شدن موتور را در هوای بسیار سرد تسهیل میکند
-
body framing 1
قاببندی بدنه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] چارچوب ایجادشده بر روی شاسی واگن شامل دیوارههای کناری و انتهایی و سقف
-
body-coloured
همرنگ بدنه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] قطعاتی که رنگ آنها با رنگ بدنه یکسان است
-
body assembly, body framing 2
همگذاری بدنه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] متصل کردن اجزای مختلف بدنه به یکدیگر
-
body hook
قلاب بدنه 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] بخشی از لبۀ بدنه که در درز مضاعف درگیر میشود
-
mooring dog,mooring staple
قلاب بدنه 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] میلۀ آهنی محکم و ستبری که در نزدیکی خط آب به بدنۀ کشتی وصل شده است و میتوان طنابهای مهار را به آن بست
-
body side molding
زهوار جانبی بدنه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و اجزای خودرو، مهندسی بسپار] نوار حفاظتی و تزیینی بر روی درهای خودرو که از گِلگیر جلو شروع میشود و تا گِلگیر عقب امتداد مییابد
-
fully galvanized body
بدنۀ رویاندود
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] بدنهای که بهجز بخشهای آلومینیمی و پلاستیکی آن، از فولاد رویاندود ساخته شده است