کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بدنام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
روسیاه،روسیاه از آب درآمدن
لهجه و گویش تهرانی
بدنام،بدنام شدن
-
notorious
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بدنام، بدنام رسوا
-
سوء شهرت
فرهنگ واژههای سره
بدنام
-
اطعن به
دیکشنری عربی به فارسی
بدنام کردن
-
gymnosporous
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بدنام
-
تشويه السمعة
دیکشنری عربی به فارسی
بدنام کردن
-
بَنُّم
لهجه و گویش بختیاری
bannom بدنام.
-
معلومالحال
واژگان مترادف و متضاد
شناختهشده، بدنام
-
نیکنام
واژگان مترادف و متضاد
خوشنام ≠ بدنام
-
تهمت
فرهنگ واژههای سره
انگ، بدنام
-
خوشنام، خوشنام
واژگان مترادف و متضاد
معروف، نیکنام ≠ بدنام
-
لجنمال
واژگان مترادف و متضاد
بدنام، رسوا، متهم، ننگین
-
مفتضح کردن
واژگان مترادف و متضاد
بدنام کردن، رسوا کردن، بیآبرو کردن
-
آلوده دامن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مقابلِ پاکدامن] ‹آلودهدامان› [قدیمی، مجاز] 'āludedāman بدنام؛ گناهکار؛ بدکار.
-
کیاده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] kiyāde رسوا؛ بدنام؛ بیآبرو.