کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بدمزه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بدمزه
/badmaz[z]e/
معنی
بدطعم؛ آنچه مزۀ بد داشته باشد.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بدطعم ≠ خوشطعم، خوشمزه
دیکشنری
brackish, briny, disagreeable, distasteful, nasty
-
جستوجوی دقیق
-
بدمزه
واژگان مترادف و متضاد
بدطعم ≠ خوشطعم، خوشمزه
-
بدمزه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) badmaz[z]e بدطعم؛ آنچه مزۀ بد داشته باشد.
-
بدمزه
لغتنامه دهخدا
بدمزه . [ ب َ م َ زَ / زِ / ب َ م َزْ زَ / زِ ] (ص مرکب ) بدطعم . (ناظم الاطباء). کریه الطعم . (یادداشت مؤلف ). || چیزی که گوارا نباشد. (ناظم الاطباء).
-
بدمزه
دیکشنری فارسی به عربی
مالح
-
جستوجو در متن
-
بدمزگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) badmaz[z]egi بدمزه بودن؛ بدطعمی.
-
خوشمزه، خوشمزه
واژگان مترادف و متضاد
خوشخوار، خوشطعم، لذیذ ≠ بدمزه
-
لذیذ
واژگان مترادف و متضاد
خوشخوار، خوشطعم، خوشمزه ≠ بدمزه
-
بدطعم
واژگان مترادف و متضاد
بدمزه ≠ خوشطعم، خوشمزه
-
بیطعم
واژگان مترادف و متضاد
بدمزه، بیمزه ≠ خوشمزه، خوشطعم
-
بدطعم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] badtā'm بدمزه؛ آنچه مزۀ بد داشته باشد.
-
خوشطعم
واژگان مترادف و متضاد
خوشخوار، خوشگوار، خوشمزه، لذیذ ≠ بدطعم، بدمزه
-
مزهدار
واژگان مترادف و متضاد
بامزه، خوشمزه، لذیذ، خوشطعم ≠ بدمزه، بیمزه، بیطعم
-
مالح
دیکشنری عربی به فارسی
شورمزه , بدمزه , شور , مثل اب دريا , نمکين
-
بشاعت
فرهنگ فارسی معین
(بَ عَ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - از خوردن غذای بدمزه ناخوش شدن . 2 - بی مزه شدن .