کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بدشکل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بدشکل
مترادف و متضاد
۱. بدترکیب، بدریخت، بیریخت، بدگل، بدترکیب، بدقواره، بیقواره، بدسیما، زشت، زشترو، کریهالمنظر ≠ خوشترکیب، خوشگل، وجیه
۲. بدنما ≠ خوشنما
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بدشکل
واژگان مترادف و متضاد
۱. بدترکیب، بدریخت، بیریخت، بدگل، بدترکیب، بدقواره، بیقواره، بدسیما، زشت، زشترو، کریهالمنظر ≠ خوشترکیب، خوشگل، وجیه ۲. بدنما ≠ خوشنما
-
بدشکل
دیکشنری فارسی به عربی
مشوه , منحرف
-
جستوجو در متن
-
defacements
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نقص ها، بدشکل کردن
-
defacement
دیکشنری انگلیسی به فارسی
از بین بردن، بدشکل کردن
-
deformed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ناقص شده، بدشکل
-
مسخ شدن
واژگان مترادف و متضاد
تغییرشکلدادن، زشت شدن، بدشکل شدن
-
بدریخت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) badrixt بدشکل؛ بدهیکل؛ زشتاندام.
-
نازیب
فرهنگ فارسی معین
(ص فا.) بدشکل ، زشت .
-
نازیب
لغتنامه دهخدا
نازیب . (ص مرکب ) بدشکل . مکروه . (آنندراج از فرهنگ فرنگ ). زشت . بدشکل . (ناظم الاطباء). || بی ظرافت و نزاکت . (ناظم الاطباء).
-
بدقیافه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] badqiyāfe ۱. بدشکل.۲. بدهیکل؛ بداندام.
-
یغور
فرهنگ فارسی معین
(یُ) [ تر. ] (عا.) بزرگ ، درشت ، بدشکل .
-
قناس
فرهنگ فارسی معین
(قِ) (ص .) (عا.) بدشکل ، بدقواره .
-
malformed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نادرست، ناقص، ناهنجار، بدشکل، بدریخت
-
پریمنظر
واژگان مترادف و متضاد
پریپیکر، پریرخسار، پریرو، پریوار، پریوش ≠ بدشکل، ناخوشمنظر