کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بدسغان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بدسغان
/badasqān/
معنی
= بدسگان
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بدسغان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] badasqān = بدسگان
-
بدسغان
لغتنامه دهخدا
بدسغان . [ ب َ دَ ] (اِ) گیاهی است بر هم پیچیده مانند ریسمان تافته و آن از پنج عدد بیشتر نمی شود.عشقه . لبلاب . قاتل ابیه . (برهان قاطع) (از انجمن آرا) (از آنندراج ). درختچه ای است به ارتفاع 2 تا 5 متر و دارای شاخه های متعدد برنگ سبز مایل به آبی است ...
-
واژههای همآوا
-
بدسقان
لغتنامه دهخدا
بدسقان . [ ب َ دَ ] (اِ) بدسغان . رجوع به بدسغان شود.
-
جستوجو در متن
-
بذسغان
لغتنامه دهخدا
بذسغان . [ ب َ ذَ ] (اِ) بدسغان . رجوع به بدسغان شود.
-
بذسقان
لغتنامه دهخدا
بذسقان . [ ب َ ذَ ] (اِ) بدسغان . رجوع به بدسغان شود.
-
بذسکان
لغتنامه دهخدا
بذسکان . [ ب َ ذَ ] (اِ) بدسغان . رجوع به بدسغان شود.
-
بدسقان
لغتنامه دهخدا
بدسقان . [ ب َ دَ ] (اِ) بدسغان . رجوع به بدسغان شود.
-
بدسکان
لغتنامه دهخدا
بدسکان . [ ب َ دَ ] (اِ) بدسغان . رجوع به بدسغان شود.
-
بدشقان
لغتنامه دهخدا
بدشقان . [ ب َ دَ ] (اِ) بدسغان . رجوع به بدسغان شود.
-
بدشکان
لغتنامه دهخدا
بدشکان . [ ب َ دَ ] (اِ) بدسغان . رجوع به بدسغان شود.
-
بدسگان
لغتنامه دهخدا
بدسگان . [ ب َ دَ ] (اِ) بدسغان . (برهان قاطع). رجوع به بدسغان شود.
-
بدشغان
لغتنامه دهخدا
بدشغان . [ ب َ دَ ] (اِ) بدسغان . (برهان قاطع). رجوع به بدسغان شود.
-
بدشگان
لغتنامه دهخدا
بدشگان . [ ب َ دَ ] (اِ) بدسغان . (برهان قاطع). رجوع به بدسغان شود.