کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بدری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بدری
فرهنگ نامها
(تلفظ: badri) (عربی) بارانی که پیش از زمستان ببارد ، بارانی که پیش از سرما بیاید ؛ بدر بودن ، ماه تمام و دو هفته بودن، حالت ماه دو هفته .
-
بدری
لغتنامه دهخدا
بدری . [ ب َ ] (اِ) بدره که خریطه ٔ زر و پول است . (برهان قاطع) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ). خریطه ای باشد که طولش از عرض اندک بیشتر باشدو آن را از چرم و گلیم و شال کنند و بدوزند و زر و پول در آن پر کنند و از جایی به جایی ببرند و آن را بهندی بوری...
-
بدری
لغتنامه دهخدا
بدری . [ ب َ ] (حامص ) بدر بودن . ماه تمام و دوهفته بودن . حالت ماه دوهفته : مه نو تا به بدری نور گیردچو در بدری رسد نقصان پذیرد. نظامی .و رجوع به بدر شود.
-
بدری
لغتنامه دهخدا
بدری . [ ب َ را ] (ع اِ) پیشی و سبقت : و استقیناالبدری ؛ ای مبادرین . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
بدری
لغتنامه دهخدا
بدری . [ ب َ ری ی ] (ع اِ) بارانی که پیش از زمستان ببارد. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). باران قبل از زمستان . (از اقرب الموارد). بارانی که پیش از سرما بیاید. (از شرح قاموس ). || شتربچه ٔ فربه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (شرح قاموس ).
-
بدری
لغتنامه دهخدا
بدری . [ ب َ ری ی ] (ص نسبی ) منسوب به بدر، چاهی میان مکه و مدینه که غزوه ٔ بدر در آنجا اتفاق افتاد. (از انساب سمعانی ). || کسی که با پیغمبر اسلام در جنگ بدر حاضر بوده است . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || منسوب به بدریه ، محله ای در بغداد. (...
-
بدری
لهجه و گویش تهرانی
نام زنانه
-
واژههای مشابه
-
بِدِرّیْ
لهجه و گویش گنابادی
bederi در گویش گنابادی یعنی دریده شد ، پاره شد ، جز خورد
-
حسن بدری
لغتنامه دهخدا
حسن بدری . [ ح َ س َ ن ِ ب َ ] (اِخ ) ابن علی بن محمدعوض مقری دمشقی . شاعر و صاحب دیوان و مؤلفات است و در 1214 هَ . ق . درگذشته است . (زرکلی چ 1 ص 234).
-
واژههای همآوا
-
بِدِرّیْ
لهجه و گویش گنابادی
bederi در گویش گنابادی یعنی دریده شد ، پاره شد ، جز خورد
-
جستوجو در متن
-
vagabondage
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وگانگارد، ولگردی، بیخانمانی، در بدری
-
vagabondism
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واگبات، ولگردی، بیخانمانی، در بدری