کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بدرود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بدرود
/bedrud/
معنی
وداع؛ خداحافظی.
〈 بدرود گفتن: (مصدر لازم)
۱. بدرود کردن؛ وداع کردن.
۲. (مصدر متعدی) ترک کردن؛ واگذاشتن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. الوداع، تودیع، خداحافظی، وداع ≠ استقبال
۲. ترک
۳. واگذاشتن
دیکشنری
adieu, farewell, leave-taking, valediction
-
جستوجوی دقیق
-
بدرود
واژگان مترادف و متضاد
۱. الوداع، تودیع، خداحافظی، وداع ≠ استقبال ۲. ترک ۳. واگذاشتن
-
بدرود
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) ‹پدرود› bedrud وداع؛ خداحافظی.〈 بدرود گفتن: (مصدر لازم)۱. بدرود کردن؛ وداع کردن.۲. (مصدر متعدی) ترک کردن؛ واگذاشتن.
-
بدرود
فرهنگ فارسی معین
(بِ) ( اِ.) وداع ، خداحافظی .
-
بدرود
لغتنامه دهخدا
بدرود. [ ب ِ ] (اِ مرکب ) وداع . ترک . (برهان قاطع) (شرفنامه ٔ منیری ) (هفت قلزم ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). واگذاشتن و دست برداشتن از چیزی . (برهان قاطع). ترک و واگذاشتن چیزی بر مجاز. (انجمن آرا) (آنندراج ). واگذاشتن و دست برداشتن . (نا...
-
بدرود
دیکشنری فارسی به عربی
وداع
-
واژههای مشابه
-
بدرود گفتن
واژگان مترادف و متضاد
۱. خداحافظی کردن، وداع گفتن، تودیع کردن ۲. بدرود کردن، ترک کردن
-
بدرود گفتن
فرهنگ فارسی معین
( ~. گُ تَ) (مص ل .) خداحافظی ک ردن .
-
جستوجو در متن
-
وداع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] vedā' بدرود گفتن؛ بدرود؛ پدرود؛ خداحافظی.
-
الوداع
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) [عربی] 'alve(a)dā' ۱. وداع؛ بدرود.۲. بدرود گفتن با مسافر.
-
adieus
دیکشنری انگلیسی به فارسی
adieus، بدرود
-
take leave
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مرخصی، بدرود
-
adieu
دیکشنری انگلیسی به فارسی
adieu، بدرود
-
adieux
دیکشنری انگلیسی به فارسی
adieux، بدرود