کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بدره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بدره
/badre/
معنی
کیسهای که در آن دههزار درهم میگذاشتند؛ کیسۀ زر؛ همیان؛ بدر.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
صره، کیسهزر، همیان
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بدره
واژگان مترادف و متضاد
صره، کیسهزر، همیان
-
بدره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: بدرَة، جمع: بِدَر و بُدُور] ‹بدر› [قدیمی، مجاز] badre کیسهای که در آن دههزار درهم میگذاشتند؛ کیسۀ زر؛ همیان؛ بدر.
-
portfolio
بدره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقتصاد] مجموعهای از داراییهای مختلف که یک فرد یا بنگاه در تملک دارد
-
بدره
فرهنگ فارسی معین
(بَ رِ) [ ع . بدرة ] ( اِ.) همیان ، کیسة پول .
-
بدره
لغتنامه دهخدا
بدره . [ ب َ رَ ] (اِخ ) یکی از بخشهای شهرستان ایلام است . دارای 4 دهستان و 41 آبادی بزرگ و کوچک است که جمعاً 7400 تن سکنه دارد. محصول عمده ٔ آن غلات و لبنیات است . (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 5).
-
بدره
لغتنامه دهخدا
بدره . [ ب َ رَ / رِ ] (از ع ، اِ) (از بدرة عربی ) خریطه ای از جامه و یا گلیم یا تیماج که طول آن از عرضش اندک بیشتر باشد و آن را پر از پول و زر کنند. (از برهان قاطع) (از ناظم الاطباء). خریطه ٔ مربع از چرم و پلاس که طولش اندکی از عرض بیشتر باشد. و در ...
-
بدره
لغتنامه دهخدا
بدره . [ ب َ رَه ْ ] (ص مرکب ) بدراه . ستوری که بد راه رود : وین لاشه خر ضعیف بدره رااندر دم رفته کاروان بندم . مسعودسعد. || بدعمل . بدکردار. گمراه . آنکه به کارهای ناشایست پردازد : کدامین بدره از ره برده بودت کدامین دیو تلقین کرده بودت . نظامی .صرف ...
-
بدره
واژهنامه آزاد
کیسه پول قدیمی
-
واژههای مشابه
-
بدرة
لغتنامه دهخدا
بدرة. [ ب َ رَ ] (ع اِ) پوست بزغاله . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). پوست بره و بزغاله . (غیاث اللغات ). پوست بزغاله ٔ ازشیربازکرده . (مهذب الاسماء). || همیان هزار یا ده هزار درهم یا همیان هفت هزار دینار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطبا...
-
بدرة
لغتنامه دهخدا
بدرة. [ ب َ رَ ] (ع ص ) عین بدرة؛ چشم سبک نگر و یا چشم تمام بدر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). چشم سبقت کننده یا چشم تمام . (از شرح قاموس ). چشم به گوشت و تمام . (مهذب الاسماء).
-
portfolio theory
نظریۀ بدره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقتصاد] نظریهای که براساس آن گزینش داراییها در بدره با هدف به حداکثر رساندن بازده صورت میگیرد
-
portfolio management
مدیریت بدره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقتصاد] تصمیمگیری درمورد ترکیب سرمایهگذاریها و داراییها و ایجاد موازنه میان خطر و بازده
-
باغ بدره
لغتنامه دهخدا
باغ بدره . [ ] (اِخ ) نام آبادی بین تخت جمشید و سیوند که آتشکده ای در آنجا برجای مانده است . (از گزارشهای باستانشناسی ج 4 ص 96).
-
بدره یی
لغتنامه دهخدا
بدره یی . [ ب َ رَ ] (اِخ ) دهی از بخش مرکزی شهرستان شاه آباد (اسلام آباد غرب ) است که 770 تن سکنه دارد. محصول آن غلات ، چغندرقند و کمی میوه و قلمستان است . (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 5).