کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بدرفتاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بدرفتاری
/badraftāri/
معنی
۱. بدخویی کردن با مردم.
۲. بدکاری؛ بدکرداری؛ بدروشی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
ناسازگاری، بدروشی، بدسلوکی، بدکرداری ≠ خوشرفتاری
فعل
بن گذشته: بدرفتاری کرد
بن حال: بدرفتاری کن
دیکشنری
ill-treatment, maltreatment, misconduct, mistreatment
-
جستوجوی دقیق
-
بدرفتاری
واژگان مترادف و متضاد
ناسازگاری، بدروشی، بدسلوکی، بدکرداری ≠ خوشرفتاری
-
بدرفتاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) badraftāri ۱. بدخویی کردن با مردم.۲. بدکاری؛ بدکرداری؛ بدروشی.
-
بدرفتاری
لغتنامه دهخدا
بدرفتاری . [ ب َ رَ ری ](حامص مرکب ) بدکرداری و بدکنشی . (ناظم الاطباء). سؤسلوک . سؤمعامله . بدسری . بدتابی . (یادداشت مؤلف ).
-
بدرفتاری
دیکشنری فارسی به عربی
اثم , سوء التصرف , سوء السلوک
-
واژههای مشابه
-
بدرفتارى
دیکشنری فارسی به عربی
إساءة المعاملة
-
بدرفتاری کردن
واژگان مترادف و متضاد
ناسازگاری کردن، بدسلوکی کردن، بدکردار بودن ≠ خوشرفتاری کردن
-
بدرفتاری کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اسي تصرف , اسي معاملة
-
بدرفتاری کردن نسبت به
دیکشنری فارسی به عربی
اساءة
-
جستوجو در متن
-
maltreated
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بدرفتاری، بدرفتاری کردن، بدکار کردن
-
mistreating
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بدرفتاری، دشنام دادن، بدرفتاری کردن
-
maltreating
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بدرفتاری، بدرفتاری کردن، بدکار کردن
-
بدروشی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] badraveši بدرفتاری.
-
malinstruction
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بدرفتاری