کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بدخشان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بدخشان
فرهنگ نامها
(تلفظ: badaxšān) یعنی سرزمین منسوب به بدخش یا بلخش که معادن لعل در آن یافت میشود. بدخشان سرزمینی است در کشورِ افغانستان در قسمت شرقی آن و متصل به ترکستان شرقی ، لعل بدخش یا بدخشان منسوب به این ناحیه است و از قدیم شهرت بسیار داشته است و مرکز آن فیض آ...
-
بدخشان
لغتنامه دهخدا
بدخشان . [ ب َ دَ ] (اِخ ) شهری است [ از حدود خراسان ] بسیارنعمت و جای بازرگانان و اندر وی معدن سیم است و زر و بیجاده و لاجورد و از تبت مشک بدانجا برند. (حدود العالم ). گوسفند در آن ناحیت باشد که بر او سوار شوند از غایت بزرگی و قوت . (از فرهنگ سروری ...
-
بدخشان
واژهنامه آزاد
نام شهری که به سبب داشتن سنگ های قیمتی هم چون لعل شهرت داشته
-
واژههای مشابه
-
شاه بدخشان
لغتنامه دهخدا
شاه بدخشان . [ ب َ دَ ] (اِخ ) صاحب مجالس النفائس می نویسد: لعلی تخلص میکرد، بسیار مؤمن و خوش طبع و پرهیزگار بود و چندین سال بود که سلطنت از خاندان او بخاندان دیگر منتقل نشده بود عاقبت ابوسعید میرزا ایشان را مستأصل ساخت و مملکت را تصرف کرد. وی از ن...
-
لعل بدخشان
لغتنامه دهخدا
لعل بدخشان . [ ل َ ل ِ ب َ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) لعلی که از بدخشان آرند. رجوع به لعل بدخشی شود : که سهل است لعل بدخشان شکست شکسته نشاید دگربار بست .سعدی .
-
جستوجو در متن
-
بذخشان
لغتنامه دهخدا
بذخشان . [ ب َ ذَ ] (اِخ ) بدخشان . رجوع به بدخشان شود.
-
بلخشان
لغتنامه دهخدا
بلخشان . [ ب َ ل َ ] (اِخ )تلفظی است از بدخشان ، که ولایتی است در کشور افغانستان فعلی . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به بدخشان شود.
-
جرم
لغتنامه دهخدا
جرم . [ ج ِ ] (اِخ ) شهری است نزدیک بدخشان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بلادی است وراء ولوالج نزدیک بدخشان . (از تاج العروس ). شهری است بنواحی بدخشان . وراء ولوالج . (از معجم البلدان ). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
-
شکی
واژهنامه آزاد
(افغانی) گمان و تردید. || نام یکی از پنج شهرستان استان بدخشان در افغانستان.
-
تنگ
لغتنامه دهخدا
تنگ . [ ت َ ] (اِخ ) نام ولایتی است از بدخشان . (برهان ). نام ملکی ازبدخشان . (غیاث اللغات ). ناحیه ای در بدخشان . (ناظم الاطباء). ولایتی است از ملک بدخشان قریب به دره که آن هم ولایتی است از آن ملک و مردم تنگ دره به خوشی صورت اشتهار دارند. (فرهنگ جها...
-
والج
لغتنامه دهخدا
والج . [ ل ِ ] (اِخ ) شهری است در بدخشان . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
ختلان
فرهنگ فارسی معین
(خَ) (اِ.) نام ناحیه ای از بدخشان در ماورالنهر که اسبان خوب و زنان زیبارویش معروف بودند.
-
خنبک
لغتنامه دهخدا
خنبک . [ خُم ْ ب ُ ] (اِخ ) قریتی است از بدخشان . (ناظم الاطباء).