کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بدحسابی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بدحسابی
/badhesābi/
معنی
عمل بدحساب؛ بدحساب بودن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بدحسابی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [فارسی. عربی. فارسی] badhesābi عمل بدحساب؛ بدحساب بودن.
-
بدحسابی
لغتنامه دهخدا
بدحسابی . [ ب َ ح ِ ] (حامص مرکب )عمل بدحساب . مقابل خوش حسابی . (فرهنگ فارسی معین ).
-
جستوجو در متن
-
ناحسابی کردن
لغتنامه دهخدا
ناحسابی کردن . [ ح ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) حق و حساب رعایت نکردن . زور گفتن . بدحسابی کردن .
-
خوش حسابی
لغتنامه دهخدا
خوش حسابی .[ خوَش ْ / خُش ْ ح ِ ] (حامص مرکب ) خوش معاملگی . مقابل بدحسابی . || خوش پرداختی . مقابل بدبدهی .