کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بدحساب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بدحساب
/badhesāb/
معنی
۱. کسی که در دادوستد با مردم راستودرست نباشد.
۲. آنکه بدهی خود را بهموقع ندهد.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بدمعامله، کجپلاس، بدبده ≠ خوشحساب
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بدحساب
واژگان مترادف و متضاد
بدمعامله، کجپلاس، بدبده ≠ خوشحساب
-
بدحساب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی، مقابلِ خوشحساب] badhesāb ۱. کسی که در دادوستد با مردم راستودرست نباشد.۲. آنکه بدهی خود را بهموقع ندهد.
-
بدحساب
فرهنگ فارسی معین
(بَ. حِ) (ص .) خصوصیات کسی که حساب و کتاب درستی ندارد و بدهی خود را به موقع پرداخت نمی کند.
-
بدحساب
لغتنامه دهخدا
بدحساب . [ ب َ ح ِ ] (ص مرکب ) آنکه در معاملات خود، درستی را پیشه نسازد. آنکه وام خود را بموقع و بسهولت نپردازد. مقابل خوش حساب . (فرهنگ فارسی معین ).
-
بدحساب
واژهنامه آزاد
بدامار، بد آمار.
-
واژههای همآوا
-
بد حساب
لهجه و گویش تهرانی
بی اعتبار
-
جستوجو در متن
-
بدحسابی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [فارسی. عربی. فارسی] badhesābi عمل بدحساب؛ بدحساب بودن.
-
خوشبده
واژگان مترادف و متضاد
خوشحساب ≠ بدبده، بدحساب
-
بدمعامله
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] badmo'āmele کسی که در دادوستد سختگیری یا نادرستی کند؛ بدحساب.
-
بدبده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) badbedeh کسی که وام خود را ندهد یا در دادن آن مسامحه و تٲخیر میکند؛ بدحساب.
-
کج معامله
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [قدیمی، مجاز] kajmo'āmele ۱. بدمعامله؛ بدحساب.۲. بدرفتار.
-
خوشحساب
واژگان مترادف و متضاد
۱. امین، صحیحالعمل ۲. پاکحساب، خوشبده، خوشسودا، خوشمعامله ≠ بدحساب
-
blacklisted
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فهرست سیاه، صورت اشخاص بدحساب، اسم کسی را درلیست سیاه نوشتن