کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بدبده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بدبده
/badbadeh/
معنی
= بلدرچین
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بدبدک، بلدرچین، کرک
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بدبده
واژگان مترادف و متضاد
بدبدک، بلدرچین، کرک
-
بدبده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بدبدک› (زیستشناسی) badbadeh = بلدرچین
-
بدبده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) badbedeh کسی که وام خود را ندهد یا در دادن آن مسامحه و تٲخیر میکند؛ بدحساب.
-
بدبده
لغتنامه دهخدا
بدبده . [ ب َ ب َ دَ / دِ ] (اِ) بلدرچین . کرک . سَلْوی ̍. سمانی . سمانه . ورتیج . بودنه . سماری . قتیل الرعد. (یادداشت مؤلف ). || (اِ صوت ) حکایت صوت بلدرچین . بانگ بودنه . اسم صوت بلدرچین . نام آواز بودنه . (یادداشت مؤلف ).
-
بدبده
لغتنامه دهخدا
بدبده . [ ب َ ب ِ دِه ْ ] (ص مرکب ) در تداول عامه ٔکسی که وامهای خود را به آسانی نپردازد. آن که مال قرض گرفته را به آسانی ادا نکند. بدمعامله . غریم سوء.بل ّ. مقابل خوش حساب ، خوش معامله . (یادداشت مؤلف ).
-
بدبده
دیکشنری فارسی به عربی
سمن
-
واژههای مشابه
-
بَدبِده
لهجه و گویش تهرانی
آدم بد حساب، بد حساب
-
بَدبَدک، بَدبَده
لهجه و گویش تهرانی
نوعی پرنده، بلدرچین
-
واژههای همآوا
-
بَد بَده
لهجه و گویش بختیاری
bad bada 1. بلدرچین؛ 2. نام پرندهاى به اندازه گنجشک که زیر شکمش زرد رنگ است. (این پرنده هنگام خواندن، در آغاز دو تاسه بار مىگوید «بدبده» و سپس اصوات دیگرى به آن مىافزاید. در فرهنگ عامیانه چنین رایج است که این پرنده مىگوید:"bad bada bad bada ez mo bad...
-
بَد بَده
لهجه و گویش تهرانی
بلدرچین
-
بَد بِده
لهجه و گویش تهرانی
بد حساب
-
بَدبِده
لهجه و گویش تهرانی
آدم بد حساب، بد حساب