کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بداهت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بداهت
/be(a)dāhat/
معنی
۱. ناگاه درآمدن؛ ناگاه آمدن چیزی.
۲. بیتٲمل سخن گفتن.
۳. آشکار و واضح بودن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. آیانی، ارتجال، بداهت، بدیهه
۲. بیاندیشه گفتن، بیتامل سخنگفتن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بداهت
واژگان مترادف و متضاد
۱. آیانی، ارتجال، بداهت، بدیهه ۲. بیاندیشه گفتن، بیتامل سخنگفتن
-
بداهت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: بَداهة] [قدیمی] be(a)dāhat ۱. ناگاه درآمدن؛ ناگاه آمدن چیزی.۲. بیتٲمل سخن گفتن.۳. آشکار و واضح بودن.
-
بداهت
فرهنگ فارسی معین
(بَ هَ) [ ع . بداهة ] (مص ل .) سخن بی اندیشه گفتن ، بی تأمل سخن گفتن .
-
بداهت
لغتنامه دهخدا
بداهت . [ ب َ هََ ] (از ع ، مص ) ناگاه درآمدن . (فرهنگ فارسی معین ). || بی اندیشه سخن گفتن . بی تأمل گفتن و نوشتن . (فرهنگ فارسی معین ) : بدانچه بداهت خاطر و سخاوت طبع دست دهد قناعت نمایی . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ بنگاه ترجمه ونشر کتاب ص 8). || (اِمص...
-
واژههای همآوا
-
بداهة
لغتنامه دهخدا
بداهة. [ ب َ هََ ] (ع مص ) ناگاه و نااندیشیده آمدن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). بدهه بداهة؛ ناگاه و نااندیشیده آمد او را. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). بَدْه . بَدیهَة. (از منتهی الارب ). || استقبال کردن ...
-
بداهة
لغتنامه دهخدا
بداهة. [ ب ُ هََ ] (ع اِ) بَداهَة. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). رجوع به همه ٔ معانی ماده ٔ قبل شود. || اول رفتار اسب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اول رفتن اسب . (مهذب الاسماء).
-
بداهة
لغتنامه دهخدا
بداهة. [ب َ هََ ] (ع اِ) آغاز هر چیز. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). بده . (ازمنتهی الارب ). || ناگاه . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). مفاجاة. (مهذب الاسماء) (ازاقرب الموارد). بدیهه . (از اقرب الموارد)...
-
بداهةً
لغتنامه دهخدا
بداهةً. [ ب َ هََ تَن ْ ] (ع ق ) نااندیشیده . بالبداهه . (یادداشت مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
بالبداهه
واژگان مترادف و متضاد
بداهت
-
ارتجال
واژگان مترادف و متضاد
بداهت، بدیههگویی
-
بالبداهة
لغتنامه دهخدا
بالبداهة. [ بِل ْ ب َ هََ ] (ع ق مرکب ) (از: ب + ال + بداهت ) ناگهان . بی فکر و اندیشه . بطور بدیهه . (ناظم الاطباء). بدیهةً. و رجوع به بداهت شود.
-
آشکارایی
واژگان مترادف و متضاد
آشکاری، بداهت، روشنی، صراحت، وضوح، هویدایی ≠ پوشیدگی، نهانی، نهفتگی
-
هویدائی
لغتنامه دهخدا
هویدائی . [ هَُ وَ / وِ ] (حامص ) وضوح . پیدائی . روشنی . نمایانی . ظهور. بداهت . ابانت . آشکاری .