کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بدا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بدا
/badā/
معنی
کلمهای که هنگام تهدید و ترساندن کسی میگویند: بدا به حالش.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بدا
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) [مقابلِ خوشا] badā کلمهای که هنگام تهدید و ترساندن کسی میگویند: بدا به حالش.
-
بدا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: بداء] [قدیمی] badā ۱. در احکام اسلامی، پدید آمدن رٲی جدید برای خداوند.۲. پیدا شدن رٲی دیگر در کاری.
-
بدا
لغتنامه دهخدا
بدا. [ ب َ ] (اِ) شرارت و بدکرداری . || سخن زشت . || فحش . || سخن بی ادبانه . (ناظم الاطباء).
-
بدا
لغتنامه دهخدا
بدا. [ ب َ ] (از ع مص ) بیاد آمدن مطلبی . بخاطر آوردن چیزی که از پیش نبود. (ناظم الاطباء). || رأی نوپدید آمدن . (تاج المصادر بیهقی ) : چون از گشاد بر نظرت شد زمانه (رمایه )؟ راست هرگز گمان مبر که ز رنج افتدش بدا. مسعودسعد (دیوان ص 3).و گفتند اصل نص ...
-
بدا
لغتنامه دهخدا
بدا. [ ب َ ] (ع اِ) پلیدی رقیق . || پیوند اندام مردم . ج ، اَبداء. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || آغاز. (ناظم الاطباء).
-
بدا
لغتنامه دهخدا
بدا. [ ب َ] (صوت ) کلمه ٔ افسوس یعنی دریغا بدکرداری او. ضد خوشا. (ناظم الاطباء). از عالم خوشا بمعنی بسیار بد. (آنندراج ). بدا چیزی ، بئسما. (ترجمان القرآن جرجانی ). بدا بحال من ، وای بر من . بدا بحال کسی ... وای ِ کسی که ...، وای بر کسی که ... (یاددا...
-
واژههای مشابه
-
بَدَا
فرهنگ واژگان قرآن
ظاهر شد (فعل ماضي از مصدر بداء و بدو است )
-
بَدَأَ
فرهنگ واژگان قرآن
شروع کرد - آغاز نمود
-
واژههای همآوا
-
بدع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِِ بِدْعَت] [قدیمی] beda' = بدعت
-
بدع
فرهنگ فارسی معین
(بِ) [ ع . ] (ص .) تازه ، نوآیین . ج . ابداع ، بِدَع .
-
بدء
لغتنامه دهخدا
بدء. [ ب َدْ ءْ ] (ع مص ) آغاز کردن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). ابتدا کردن . (ترجمان القرآن جرجانی ترتیب عادل بن علی ). (از اقرب الموارد). بدء به بدءً. (از باب نصر). آغاز کردن به آن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || نو بیرو...
-
بدء
لغتنامه دهخدا
بدء. [ ب َدْءْ ] (ع اِ) آغاز. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) . ابتدا. (از اقرب الموارد). آغاز هر چیز. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). لک بدؤه یعنی تراست آغاز آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سر. (یادداشت مؤلف ). || نخست .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)...
-
بدع
لغتنامه دهخدا
بدع . [ ] (ع مص ) فصاحت و بلاغت بکار بردن . به طلاقت و گشاده زبانی سخن گفتن . (از دزی ج 1 ص 57). || هیاهو کردن علیه کسی . فریاد کردن . بانگ زدن . صدا کردن . (از دزی ج 1 ص 57).