کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بدآمیز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بدآمیز
لغتنامه دهخدا
بدآمیز. [ ب َ ] (ن مف مرکب ) بدسرشت . با بد درآمیخته . که سرشتش با بدی و زشتی درآمیخته باشد. بدخمیره : بدو داد مرد بدآمیز راچنان بدکنش مرد خونریز را. فردوسی .فرستاده آمد پیامش بدادنبد در دلش جای پیغام و دادسر بی خرد زآن سخن تیز گشت بجوشید و مغزش بدآم...
-
جستوجو در متن
-
تیز گشتن
لغتنامه دهخدا
تیز گشتن . [ گ َ ت َ ] (مص مرکب )تیز گردیدن . خشمگین شدن . قهرآلود گشتن : به رستم چنین گفت کای نامجوی سبک تیز گشتی بدین گفتگوی . فردوسی .بدو گفت بهرام کای جنگجوی چرا تیز گشتی بدین گفتگوی . فردوسی .- تیز گشتن بر کاری یا تیز گشتن دل بر کاری ؛ کنایه از...