کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بخو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بخو
/boxo[w]/
معنی
حلقه و زنجیری که دستوپای چهارپایان یا زندانیان را با آن میبندند.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
پابند، دستبند، زنجیر، کند
دیکشنری
fetter, handcuff, hobble
-
جستوجوی دقیق
-
بخو
واژگان مترادف و متضاد
پابند، دستبند، زنجیر، کند
-
بخو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بخاو› [قدیمی] boxo[w] حلقه و زنجیری که دستوپای چهارپایان یا زندانیان را با آن میبندند.
-
shackle, shot 1
بخو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] 1. قطعهفلزی به شکل U یا D یا مانند آن که برای اتصال قطعات زنجیر یا اتصالات دیگر به کار میرود 2. طول استانداردی از زنجیر لنگر به اندازۀ 27/5 متر
-
بخو
فرهنگ فارسی معین
(بُ) ( اِ.) حلقه و زنجیری که دست و پای چهارپایان را بدان بندند. بخا نیز گویند.
-
بخو
لغتنامه دهخدا
بخو. [ ب َخ ْوْ ] (ع ص ) نرم و سست . || (اِ) رطب ردی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
بخو
لغتنامه دهخدا
بخو. [ ب َخ ْوْ ] (ع مص ) فرونشستن خشم . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء): بخا غضبه بخواً (از باب نصر). (ناظم الاطباء).
-
بخو
لغتنامه دهخدا
بخو. [ ب ُ خ َ/ ب ِ خُو / ب ُ خُو ] (اِ) حلقه و زنجیری که دست و پای چهارپایان را بدان بندند. بخاو. (فرهنگ فارسی معین ). پایبند اسب و آن طنابی است کوتاه که یک سر آن بر شتالنگ اسب بندند و سر دیگر بر حلقه ٔ میخ طویله که بر زمین کوفته اند استوار کنند. شک...
-
بخو
دیکشنری فارسی به عربی
صفد , غل
-
واژههای مشابه
-
بُخُو
لهجه و گویش تهرانی
پابند ، پابند چهارپایان
-
واژههای همآوا
-
بُخُو
لهجه و گویش تهرانی
پابند ، پابند چهارپایان
-
جستوجو در متن
-
بخاو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] boxāv = بخو
-
shackler
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شاکر، بخو زننده