کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بخقاء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بخقاء
لغتنامه دهخدا
بخقاء. [ ب َ ] (ع ص ، اِ) مؤنث ابخق . زن یک چشم . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). عوراء. (از ذیل اقرب الموارد). ج ، بُخْق . (ناظم الاطباء). || عین بخقاء. چشم کور. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). چشم نابینا. (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
بخق
لغتنامه دهخدا
بخق . [ ب ُ ] (ع اِ) ج ِ اَبْخَق و بَخْقاء. (از ناظم الاطباء). رجوع به ابخق و بخقاء شود.
-
ابخق
لغتنامه دهخدا
ابخق . [ اَ خ َ ] (ع ص ) مرد یک چشم . اَعوَر. مؤنث : بَخْقاء. ج ، بُخْق .