کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بخش بخش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
data sectioning
بخشبندی دادهها
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] تقسیم مجموعهای از دادهها به چند زیرمجموعه برای اِعمال فرایندهای خاص روی آنها
-
watertight sub-division
بخشبندی ضدآب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] تقسیمبندی یک محدوده از کشتی که همۀ دیوارهها و دریچههای آن ضدآب هستند
-
advisory circular
بخشنامۀ توصیهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی، علوم نظامی] اطلاعاتی که در سازمان هوانوردی مرکزی تهیه میشود و در آن مقررات پروازی و روشهای تعمیر و نگهداری و بازرسی شرح داده شده است
-
واژههای همآوا
-
بخشبخش
واژگان مترادف و متضاد
پارهپاره، تکهتکه، جزءجزء، فصلفصل، قطعهقطعه
-
جستوجو در متن
-
برشکة
لغتنامه دهخدا
برشکة. [ ب َ ش َ ک َ ] (ع مص ) جداجدا کردن و بخش بخش کردن : برشک الجروز؛ جداجدا و بخش بخش کرد آن را. (از منتهی الارب ).
-
فال فال
فرهنگ فارسی معین
(لْ. لْ) (ق مر.) بخش بخش ، چند تا چند تا.
-
فَرَّقُواْ
فرهنگ واژگان قرآن
دسته دسته كردند - بخش بخش كردند - متفرق ساختند - پراكنده كردند
-
انقسام
لغتنامه دهخدا
انقسام . [ اِ ق ِ ] (ع مص ) بخش بخش شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بخشیده شدن . (تاج المصادر بیهقی ). حصه حصه شدن و بخش بخش شدن . (غیاث اللغات ). بخشیده گشتن . (یادداشت مؤلف ). || (اِمص ) توزیع و تقسیم و بخش بخش شدگی . (ناظم ...
-
منقسم
فرهنگ فارسی معین
(مُ قَ س ) [ ع . ] (اِفا.) بخش بخش شده ، قسمت شده .
-
دهستان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) dehestān چند ده نزدیک به هم که جزء یک بخش باشد؛ قسمتی از بخش؛ بخش نیز قسمت کوچکی از شهر و شامل چند دهستان است.
-
پاره پاره کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. ~. کَ دَ) (مص م .) 1 - از همه جا دریدن ، پارچه پارچه کردن . 2 - به قطعات جدا تقسیم کردن ، بخش بخش کردن .
-
راست بخشی
لغتنامه دهخدا
راست بخشی . [ ب َ ] (حامص مرکب ) قسط. عمل راست بخش . بخش کردن بتساوی .
-
مقاسم
لغتنامه دهخدا
مقاسم . [ م ُ س ِ ] (ع ص ) بخش بخش کننده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
جزٔجزء کردن
لغتنامه دهخدا
جزٔجزء کردن . [ ج ُزْءْ ج ُزْءْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تنجیم . بخش بخش کردن . قسمت قسمت کردن .