کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بخشی از غذا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بخشی از غذا
دیکشنری فارسی به عربی
فصل
-
واژههای مشابه
-
گنج بخشی
لغتنامه دهخدا
گنج بخشی . [ گ َ ب َ ] (حامص مرکب ) بخشیدن گنج و خواسته . دادن گنج مردمان را : شبی کو گنج بخشی را دهد دادکلاه گنج قارون را برد باد. نظامی .ز نام آوران گوی دولت ربودکه در گنج بخشی نظیرش نبود.سعدی (بوستان ).
-
گنه بخشی
لغتنامه دهخدا
گنه بخشی . [ گ ُ ن َه ْ ب َ ] (حامص مرکب ) بخشودن گنه . آمرزندگی . عفو.
-
نواله بخشی
لغتنامه دهخدا
نواله بخشی . [ ن َ ل َ / ل ِ ب َ ](حامص مرکب ) عمل نواله بخش . رجوع به نواله بخش شود.
-
ولایت بخشی
لغتنامه دهخدا
ولایت بخشی . [ وَ / وِ ی َ ب َ ] (حامص مرکب ) عمل و شغل ولایت بخش .
-
کام بخشی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) kāmbaxši ۱. رسانیدن به آرزو: ◻︎ سبب مپرس که چرخ ازچه سفلهپرور شد / که کامبخشی او را بهانه بیسببیست (حافظ: ۱۴۶).۲. [مجاز] به وصال رساندن.
-
balancing 1
توازنبخشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] اقدام یک دولت موردتهدید برای ائتلاف با دیگر دولتهای موردتهدید درجهت ایجاد موازنه در برابر دولت تهدیدکننده و مقابله با آن متـ . توازنبخشی سخت hard balancing
-
sacrament
تقدسبخشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جامعهشناسی] فرایندی آیینی برای تبرک بخشیدن به یک شیء یا موجود زنده یا یک باور و اسطوره
-
partial melting
ذوب بخشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] ذوب ناقص سنگهای اولیه که در نتیجۀ آن مذابی با ترکیبی متفاوت با مادۀ اولیه به وجود میآید
-
colouration 1, colourization, colouring
رنگبخشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] عمل یا فرایند رنگ بخشیدن متـ . رنگش
-
توان بخشی
فرهنگ فارسی معین
(تَ بَ) (حامص .) بازگرداندن تن درستی و عمل کرد طبیعی عضو آسیب - دیده یا شخص بیمار در کوتاه ترین مدت ، بازتوانی .
-
آرام بخشی
لغتنامه دهخدا
آرام بخشی . [ ب َ ] (حامص مرکب ) چگونگی و صفت آرام بخش .
-
جان بخشی
لغتنامه دهخدا
جان بخشی . [ جام ْ ب َ ] (حامص مرکب ) حیات بخشی . احیاء. (ناظم الاطباء). عمل جان بخش . رجوع به جان بخشیدن و جان بخش شود.
-
راست بخشی
لغتنامه دهخدا
راست بخشی . [ ب َ ] (حامص مرکب ) قسط. عمل راست بخش . بخش کردن بتساوی .