کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بخشودن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بخشودن
/baxšudan/
معنی
از گناه کسی درگذشتن؛ عفو کردن؛ گذشت کردن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. بخشیدن
۲. اغماض کردن، عفو کردن، گذشت کردن ≠ انتقامگرفتن، تقاص گرفتن
۳. معاف کردن
۴. رحم کردن
فعل
بن گذشته: بخشود
بن حال: بخشا
دیکشنری
acquit, absolve, condone, exempt, waive
-
جستوجوی دقیق
-
بخشودن
واژگان مترادف و متضاد
۱. بخشیدن ۲. اغماض کردن، عفو کردن، گذشت کردن ≠ انتقامگرفتن، تقاص گرفتن ۳. معاف کردن ۴. رحم کردن
-
بخشودن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹بخشاییدن› [قدیمی] baxšudan از گناه کسی درگذشتن؛ عفو کردن؛ گذشت کردن.
-
بخشودن
فرهنگ فارسی معین
(بَ دَ) (مص ل .) 1 - رحم کردن . 2 - بخشیدن .
-
بخشودن
لغتنامه دهخدا
بخشودن . [ ب َ دَ ] (مص ) رحم و شفقت کردن . (برهان قاطع). شفقت آوردن . (شرفنامه ٔ منیری ). رحم کردن . (غیاث اللغات ) (فرهنگ رشیدی ) (فرهنگ جهانگیری ) (آنندراج ) (انجمن آرا). ترحم . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ) (دهار). رحمة. رحم . (تاج المصاد...
-
جستوجو در متن
-
بخشاییدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) baxšāy(')idan = بخشودن
-
نابخشودنی
لغتنامه دهخدا
نابخشودنی . [ ب َ دَ ] (ص لیاقت ) که قابل بخشودن نیست . که قابل عفو نیست . نه ازدر بخشودن . مقابل بخشودنی .
-
عفو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'afv بخشودن؛ از گناه کسی درگذشتن؛ بخشایش.
-
عفو کردن
واژگان مترادف و متضاد
آمرزیدن، بخشودن، بخشیدن، گذشت کردن ≠ انتقامکشیدن
-
معاف کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. بخشودن، عفو کردن، معاف داشتن ۲. برکنارداشتن، معاف داشتن
-
آمرزیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: āmurzītan] 'āmorzidan بخشودن و عفو کردن و درگذشتن خداوند از گناه کسی پس از مردن او.
-
بخشا
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ بخشودن و بخشاییدن) ‹بخشای› [قدیمی] baxšā ۱. = بخشودن۲. (صفت) بخشاینده؛ بخشنده؛ عطاکننده.
-
عفو
واژگان مترادف و متضاد
۱. اغماض، بخشایش، چشمپوشی، گذشت ۲. بخشودن، گذشت کردن ≠ انتقام
-
گذشتن
واژگان مترادف و متضاد
۱. عبور، گذر ۲. عبور کردن ۳. بخشودن، صرفنظر کردن
-
آمرزش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [پهلوی: āmurzišn] ‹آمرزیش› 'āmorzeš ۱. بخشایش.۲. بخشودن گناه بنده از جانب خداوند، بهویژه پس از مرگ.