کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بخسیده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بخسیده
/baxside/
معنی
۱. پژمرده.
۲. رنجیده.
۳. گداخته.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
molten
-
جستوجوی دقیق
-
بخسیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) [قدیمی] baxside ۱. پژمرده.۲. رنجیده.۳. گداخته.
-
بخسیده
فرهنگ فارسی معین
(بَ دِ)(ص مف .)1 - گداخته . 2 - پژمرده . 3 - رنجیده .
-
بخسیده
لغتنامه دهخدا
بخسیده . [ ب َ دَ / دِ ] (ن مف ) تابیده و گداخته . || پژمرده و فراهم آمده . (ناظم الاطباء) : همچو گرمابه که تفسیده بوداندرآیی جانت بخسیده شود . مولوی (مثنوی چ خاور ص 194).|| خرامان . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
تفسیده
لغتنامه دهخدا
تفسیده . [ ت َ دَ / دِ ] (ن مف ) گرم شده . (فرهنگ جهانگیری ). بغایت گرم شده . (برهان ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تفته . تافته . افروخته : به بادافره آنگه شتابیدمی که تفسیده آهن بتابیدمی . فردوسی .تو شادمان و آنکه به تو شادمانه نیست چو...