کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بخجد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بخجد
/baxjad/
معنی
۱. ریم؛ چرک.
۲. ریم آهن؛ آنچه پس از گداختن در کوره میماند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بخجد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] baxjad ۱. ریم؛ چرک.۲. ریم آهن؛ آنچه پس از گداختن در کوره میماند.
-
بخجد
لغتنامه دهخدا
بخجد. [ ب َ ج َ ] (اِ) ریم آهن را گویند. (برهان قاطع) (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ). تفاله ٔ آهن که در عربی خبث الحدید گویند. (از فرهنگ شعوری ج 1 ورق 156) (فرهنگ ضیا). ریماهن . ریم و کثافت از هرچیزی بخصوص ریم آهن . (ناظم الاطباء).