کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بختکان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بختکان
لغتنامه دهخدا
بختکان . [ ب َ ](اِخ ) نام دریاچه ای در فارس . رجوع به بختگان شود.
-
بختکان
لغتنامه دهخدا
بختکان . [ ب ُ ] (اِخ ) بختگان . نام پدر بزرجمهر: ابتداء کلیله و دمنه و هو من کلام بزرجمهر بختکان . (کلیله و دمنه ). و رجوع به بزرجمهر شود.
-
بختکان
واژهنامه آزاد
بختگان . [ب ُ / ب َ ت َ] (اِخ ) بختکان. نسبت پدری بزرگمهر وزیر انوشیروان. و رجوع به بختجان و بختکان شود.
-
جستوجو در متن
-
بختگان
لغتنامه دهخدا
بختگان . [ ب ُ / ب َ ت َ ] (اِخ ) بختکان . نسبت پدری بزرجمهر وزیر انوشیروان . و رجوع به بختجان و بختکان شود وهم چنین رجوع به ترجمه ٔ مقالات کریستن سن تحت عنوان داستان بزرجمهر حکیم در مجله ٔ مهر سال اول 1313 شود.
-
جشنی
لغتنامه دهخدا
جشنی . [ ج ِ ] (اِخ ) (طایفه ٔ ....) اصل آنها از خلج قونقری است و همه چادرنشینند. ییلاق آنها در سرچاهان و پاکت قونقری و قشلاق زمستانه ٔ آنها در جزیره ٔ منگ دریاچه ٔ بختکان است و معیشت آنها از گوسفند و بز و گاو و خر است . (فارسنامه ٔ ناصری ).
-
چارراهی
لغتنامه دهخدا
چارراهی . (اِخ ) طائفه ای است اصل آنها از خلج بلوک قونقیری است همه چادرنشین ییلاق آنها در پاکت بلوک قونقیری و قشلاق آنها در جزیره ٔ علی یوسف از دریاچه ٔ بختکان معیشت آنها از گوسفند و بز است . (فارسنامه ٔ ناصری ص 331).
-
مهراد
لغتنامه دهخدا
مهراد. [ م ِ ] (اِخ ) با حسیس [ ظ: یا جشنس ] از مؤلفان دوره ٔ ساسانی است . کتابی به نام بزرگمهربن بختکان نوشته است و آغاز آن بدین مضمون بوده است : لم یتنازع الرأی متنازعان احدهما مخطی و الاَّخر مصیب . (الفهرست ابن الندیم ).
-
جشنسفان
لغتنامه دهخدا
جشنسفان . [ ج َ ن َ ] (اِخ ) نام پدر یکی از سرداران ساسانی بنام فروردین است که بر بحرین و عمان و یمن و یمامه فرمانروایی میکرد و این فروردین را عرب معکبر خواندند. صاحب مجمل التواریخ و القصص آرد: المعکبر نام اوفروردین بن جشنسفان بود، بوادی بحرین و عمان...
-
بجکان
لغتنامه دهخدا
بجکان . [ ب َ ] (اِخ ) صورت مصحف بختکان است که دریاچه ای باشد به فارس . صاحب حدودالعالم آرد: نهم دریای بجکانست اندر پارس ، درازای او بیست فرسنگ است اندر پهناء پانزده فرسنگ و اندر وی نمک بندد، و از گرد او جای ددگانست ، و ازین دریا چشمه ای بگشاید بحدود...
-
ابتداء
لغتنامه دهخدا
ابتداء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ، اِ) ابتدا. آغاز. آغاز کار. اول . برداشت . درآمد. بدو. بدء. بدایت . فاتحه . شروع . سر. مبداء. منشاء. مقابل انتها: آن فاضل که تاریخ امیر عادل سبکتکین را... برانداز ابتدای کودکی ... من نیز تا آخر عمرش نبشتم . (تاریخ بیهقی ). م...
-
شعوبیة
لغتنامه دهخدا
شعوبیة. [ ش ُ بی ی َ ] (اِخ ) شعوبیه . گروه شعوبی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). فرقه ای از مسلمانان که به تحقیر شأن عرب و اهانت بر آنان ایستادند و منشاء این فرقه موالیان و بعضی ابناء امأاند. گویند آنگاه که معاویه زیادبن ابیه را...
-
مرو
لغتنامه دهخدا
مرو. [ م َرْوْ ] (اِخ ) صاحب حدود العالم می نویسد (ص 94): شهری بزرگ است [ به خراسان ] و اندر قدیم نشست میر خراسان آنجا بودی و اکنون [ به ] بخارا نشیند، جائی بانعمت است و خرم و او را قهندز است و آن را طهمورث کرده است و اندر وی کوشکهای بسیار است و آن ج...