کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بخارائی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بخارائی
لغتنامه دهخدا
بخارائی . [ ب ُ ] (ص نسبی ) از بخارا. بخاری . منسوب به بخارا. (ناظم الاطباء). بخاری . آنچه از بخارا خیزد چون پوست بخارائی ، آلوی بخارائی ، زبان بخارائی . توت بخارائی قسمی توت سفید کم شیرینی و لطیف و بی دانه است بخراسان . و رجوع به کتاب لهجه ٔ بخارائی...
-
واژههای مشابه
-
نظام بخارائی
لغتنامه دهخدا
نظام بخارائی . [ ن ِ م ِ ب ُ ] (اِخ ) رجوع به نظام الدین محمدبن تاج الدین شود.
-
سیفی بخارائی
لغتنامه دهخدا
سیفی بخارائی . [ س َفی ِ ب ُ ] (اِخ ) سیفی بخاری . از بخارا است و از آنجابشهر هری آمد و اکثر کتب متداوله را مطالعه کرد. دراثنای مطالعه بشعر نیز مشغول می بود و شعر او چون نیکو بود و پر مثل شهرت پیدا کرد. این مطلع از اوست :دلا وصف میان نازک جانان من گف...
-
نازک بخارائی
لغتنامه دهخدا
نازک بخارائی . [ زُ ک ِ ب ُ ] (اِخ ) شوکت بخارائی . از شاعران قرن یازدهم بخاراست . وی مدتی نازک تخلص کرد و زمانی هم تخلص شوکت را برگزید. به روایت نصرآبادی به سال 1088 هَ . ق . به هرات آمد و به خدمت حاکم هرات رسید و مهربانیها دید و از توجهات میرزاسعدا...
-
ناصر بخارائی
لغتنامه دهخدا
ناصر بخارائی . [ ص ِ رِ ب ُ ] (اِخ ) معروف به درویش ناصر از شاعران قرن هشتم است و به روایت هدایت با شاه شجاع مظفری معاصر بوده است ، محمد مظفر حسینی مؤلف تذکره ٔ روز روشن آرد: «قاضی بخارا بود از قضا استعفا خواست و ترک و تجرید اختیار کرد، سلمان ساوجی ...
-
خسروی بخارائی
لغتنامه دهخدا
خسروی بخارائی . [ خ ُ رَ ی ِ ب ُ ] (اِخ ) رجوع به خسروی جمال الدین منسوب به ملک خسرو غزنوی شود.
-
جستوجو در متن
-
بخارایی
لغتنامه دهخدا
بخارایی . [ ب ُ ] (ص نسبی ) بخارائی . رجوع به بخارائی و بخاری شود.
-
پوست بخارا
لغتنامه دهخدا
پوست بخارا. [ ت ِ ب ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پوست بخارائی ، پوست بره ٔ بخارائی . پوستی که از بخارا آرند .
-
سیفی عروضی
لغتنامه دهخدا
سیفی عروضی . [ س َ فی ِ ع َ ] (اِخ ) رجوع به سیفی بخارائی شود.
-
ناصر بخاری
لغتنامه دهخدا
ناصر بخاری . [ ص ِ رِ ب ُ ] (اِخ ) رجوع به ناصر بخارائی شود.
-
ابوالمشاهد
لغتنامه دهخدا
ابوالمشاهد. [ اَ بُل ْ ؟ هَِ ] (اِخ ) خسروی بخارائی . رجوع به خسروی جمال الدین ... شود.
-
ابوالحسین
لغتنامه دهخدا
ابوالحسین . [ اَ بُل ْ ح ُ س َ ] (اِخ ) محمدبن محمد مرادی ، شاعر بخارائی . رجوع به مرادی شود.
-
ابوالمشاهد
لغتنامه دهخدا
ابوالمشاهد. [ اَ بُل ْ ؟ هَِ ] (اِخ )جمال الدین بخارائی . رجوع به خسروی جمال الدین شود.