کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بحقیقت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بحقیقت
لغتنامه دهخدا
بحقیقت . [ ب ِ ح َ ق َ ] (ق مرکب ) (از: ب + حقیقت ) بحق . از روی درستی . حقیقةً. بالحقیقة : بحقیقت مرا اجل اینجا آورد. (کلیله و دمنه ).
-
جستوجو در متن
-
veritable
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واقعی، حقیقی، بحقیقت، بتحقیق، قابل اثبات حقیقت
-
واقعاً
لغتنامه دهخدا
واقعاً. [ ق ِ عَن ْ ] (ع ق ) در حقیقت . بحقیقت . حقیقةً. درواقع. فی الواقع. براستی . رجوع به واقع شود.
-
آزار نمودن
لغتنامه دهخدا
آزار نمودن . [ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) اظهار رنجش کردن : از ما نه بحقیقت آزاری نمود. (تاریخ بیهقی ).
-
راست راستی
لغتنامه دهخدا
راست راستی . (ق مرکب ) واقعاً. بحقیقت . و در تداول عامه راس راسی تلفظ کنند.
-
راست درآمدن
لغتنامه دهخدا
راست درآمدن . [ دَ م َ دَ ] (مص مرکب ) بحقیقت پیوستن .تحقق یافتن . صحیح آمدن .- راست درآمدن خبر ؛ تحقق یافتن آن . بواقعیت رسیدن آن . مقابل دروغ درآمدن خبر.
-
اسپاهی
لغتنامه دهخدا
اسپاهی . [ اِ ] (ص نسبی ، اِ) سپاهی . لشکری : وقتی اسپاهی مسلمان بودندی صوفیان را سرزنش کردندی که مباحی اند هرچه یابند بخورند این ساعت بحقیقت مباحی ترکان و اسپاهیانند... که بر هیچ ابقا نمی کنند. (راحة الصدور راوندی ).
-
صواب گفتن
لغتنامه دهخدا
صواب گفتن . [ ص َ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) درست گفتن . صحیح گفتن . بواقع گفتن . بحقیقت گفتن . تسدید. اصابة. مقابل خطا گفتن : بنطق آدمی بهتر است از دواب دواب از تو به گر نگوئی صواب . سعدی .رجوع بصواب و صوابگوی شود.
-
ابن بجده
لغتنامه دهخدا
ابن بجده . [ اِ ن ُ ب َ دَ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) دانای حقیقت کار و کنه آن ، و نظیر آن در زبان عرب هو ابن بعثطها و ابن ثامورها و ابن سرسورها و ابن ثراها و ابن مدینتها و ابن زوملتهاست : هو ابن بجدتها؛ او دانای بحقیقت آن امر است . || دلیل . هادی . || ...
-
رواسیم
لغتنامه دهخدا
رواسیم . [ رَ ] (ع اِ) کتابهای وقت جاهلیت . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغة). || ج ِ رَوسَم . (از معجم متن اللغه ) (المنجد). رجوع به روسم شود. || در قیاسات خطابی آنچه به حسب ظن منتج بود نه بحقیقت آن را رواسیم خوانند. (اساس الاقتبا...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) کوفانی (شیخ ...). جامی در نفحات الانس (ص 220) آرد که : شیخ الاسلام گفت : که شیخ احمد کوفانی خادم عمو بود و پیران بسیار دیده بود و سفرهای نیکو کرده و مرا گفت که : ما از تو بدانسته ایم که ما کرا دیده ایم . یعنی تو ایشان را شناخت...
-
انقلاع
لغتنامه دهخدا
انقلاع . [ اِ ق ِ ] (ع مص ) برکنده شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || (اِمص ) از بیخ برکندگی . (ناظم الاطباء). برکندگی : و بحقیقت سبب ظلم و فتک و ناپاکی ایشان دولت سلطان را سبب انق...
-
بستناج
لغتنامه دهخدا
بستناج . [ ب َ ت ِ ] (اِ) الخلال . (تذکره ٔ داود ضریر انطاکی ص 78). و این صورت نزدیکتر بحقیقت است از بستیباج برهان و بستیاج فهرست مخزن الادویه . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به دزی ج 1 ص 83 و بستیباج و بستیاج شود.
-
به گزینی
لغتنامه دهخدا
به گزینی . [ ب ِه ْ گ ُ ] (حامص مرکب ) گل چینی . (یادداشت بخط مؤلف ). || طریقه ای از فلسفه و طب و سیاست که می کوشد از طریقه های مختلف قدما و معاصرین قسمتهایی را که بحقیقت نزدیکتر میشمارد گرد کرده و از مجموعه ، طریقه ٔ مستقلی ایجاد کند. (یادداشت بخط ...