کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بحري پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
علاءالدین بحری
لغتنامه دهخدا
علاءالدین بحری . [ ع َ ئُدْ دی ن ِ ب َ ] (اِخ ) قوجوق اشرف . هفدهمین تن از ممالیک بحری است که در سال 742 هَ . ق . به حکومت رسید. (طبقات سلاطین اسلام ص 71).
-
تابین بحری
لغتنامه دهخدا
تابین بحری . [ ن ِ ب َ ] (اِ مرکب ) فرد سرباز نیروی دریایی . فرهنگستان ایران در مقابل این کلمه لغت «ناوی » را پذیرفته است .
-
حجر بحری
لغتنامه دهخدا
حجر بحری . [ ح َ ج َ رِ ب َ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ابن البیطار گوید: قال الغافقی هو حجرٌ یوجد فی ارض المغرب ترمی به امواج البحر کثیراً و هو علی شکل الفلک التی تغزل فیها النساء. مجوف علیه حب ناتی من اسفله الی اعلاه . ان شرب منه وزن دانق و هو عشر شعی...
-
ذئب بحری
لغتنامه دهخدا
ذئب بحری . [ ذِءْ ب ِ ب َ ری ی ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نوعی ماهی .
-
سنگ بحری
لغتنامه دهخدا
سنگ بحری . [ س َ گ ِ ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سنگ شجری . (آنندراج ). رجوع به سنگ شجری شود.
-
علی بحری
لغتنامه دهخدا
علی بحری . [ ع َ ی ِ ب َ ] (اِخ ) ابن احمدبن زین الدین بحری (علی تقی ....). او راست : نهج المحجة، که در سال 1235 هَ . ق . از تألیف آن فراغت یافت . (از معجم المؤلفین بنقل از فهرست دارالکتب المصریة ج 5 ص 397).
-
عمادالدین بحری
لغتنامه دهخدا
عمادالدین بحری . [ ع ِ دُدْ دی ن ِ ب َ ] (اِخ ) اسماعیل بن ناصربن قلاوون ، ملقب به عمادالدین و مشهور به الملک الصالح . هفدهمین از ممالیک بحری مصر است . رجوع به صالح شود.
-
قسط بحری
لغتنامه دهخدا
قسط بحری . [ ق ُ طِ ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قسطشیرین است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به قسط شود.
-
نارجیل بحری
لغتنامه دهخدا
نارجیل بحری . [ رَ ل ِ ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) صاحب مخزن الادویه آرد: آن را به فارسی نارجیل دریائی نامند و آن ثمر درختی است که در جزیره ای که بر خط استوا بطول یکصد و بیست درجه واقع است میشودو در جای دیگر بهم نمیرسد و درشت آن بسیار شبیه بدرخت نا...
-
ارنب بحری
لغتنامه دهخدا
ارنب بحری . [ اَ ن َ ب ِ ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حیوانی است صدفی شکل مایل بسرخی و مابین اجزاء او چیزی سبز مانند برگ اشنان و سر او در صلابت مثل سنگ و آن سم ّ قتال و در نهایت حرارت و احراق است و ضماد کوبیده ٔ او بتنهائی و با تخم انجره سترنده ٔ مو...
-
بحری قطاس
لغتنامه دهخدا
بحری قطاس . [ ب َ ق ُ ] (اِ مرکب ) گاوی است بحری که دم آن را بر گردن اسپان وبر سر علم بندند و بعضی گویند گاوی است که در کوههای ختا می باشد. (آنندراج ) (برهان قاطع). قاطوس . گاو دریائی که در بعضی ممالک دمب او را در سر نیزه نصب می کنند. (ناظم الاطباء)....
-
حسن بحری
لغتنامه دهخدا
حسن بحری . [ ح َ س َن ِ ب َ ] (اِخ ) شاعر ترک درگذشته ٔ 994 هَ . ق . او راست : تعلیقه بر «فوائد ضیائیه » جامی . (کشف الظنون ).
-
توتیای بحری
لغتنامه دهخدا
توتیای بحری . [ ی ِ ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) توتیةالبحر. اورسن . بلوط دریائی ... صدفی پوشیده از نک ها . (از دزی ج 1 ص 154). قنفذالبحر. توتیاالبحر. خارپشت دریائی . (از فرهنگ فرانسه - فارسی نفیسی در ذیل اورسن ). حیوانی است دریائی از شاخه ٔ خارپوست...
-
خشخاش بحری
لغتنامه دهخدا
خشخاش بحری . [ خ َ ش ِ ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مقرن . (اختیارات بدیعی ). گیاهی است که در سواحل روید و برگ و گل آن در جراحات ردیه نافع باشد. (از بحر الجواهر).
-
عميد بحري
دیکشنری عربی به فارسی
ناخدا , افسر فرمانده دريايي