کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بحران پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بحران
/bohrān/
معنی
۱. آشفتگی و تغییر حالت.
۲. تغییر حالت ناگهانی مریض تبدار که منجر به بهبودی یا مرگ او بشود.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. آشفتگی، آشوب، تشنج، تلاطم، تنش، ناآرامی ≠ آرامش
۲. خطر، مخاطره
برابر فارسی
چالش
دیکشنری
conjuncture, crisis, juncture, storm
-
جستوجوی دقیق
-
بحران
واژگان مترادف و متضاد
۱. آشفتگی، آشوب، تشنج، تلاطم، تنش، ناآرامی ≠ آرامش ۲. خطر، مخاطره
-
بحران
فرهنگ واژههای سره
چالش
-
بحران
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] bohrān ۱. آشفتگی و تغییر حالت.۲. تغییر حالت ناگهانی مریض تبدار که منجر به بهبودی یا مرگ او بشود.
-
crisis
بحران
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون، هنرهای نمایشی] لحظهای از داستان فیلم یا نمایش که گره و کشمکش را نشان میدهد
-
بحران
فرهنگ فارسی معین
(بُ) [ ع . ] ( اِ.) آشفتگی و تغییر حالت ناگهانی ، بالاترین مرحلة یک جریان .
-
بحران
لغتنامه دهخدا
بحران . [ ب َ ] (اِخ ) دو دریای روم و فارس . و منه مجمع البحرین . (منتهی الارب ). || بحرالروم و بحرالاسود. (النقود العربیه ص 134).
-
بحران
لغتنامه دهخدا
بحران . [ ب ُ ] (اِخ ) لغتی است در بَحران . || موضعی به ناحیه فرع حجاز. (منتهی الارب ) : سپاهی ز رومی و از پارسی ز بحران و از کردو از قادسی . فردوسی .و رجوع به بحرین شود.
-
بحران
لغتنامه دهخدا
بحران . [ ب ُ ] (ع اِ) تغییری که بیمار را پیدا آید در تب و با یوم اضافه شود چنانکه گویند «یوم بحران ». (ناظم الاطباء). یوم باحوری برخلاف قیاس نیز گفته شده است به انتساب به باحور یا باحوراء که شدة گرمای تابستان باشد. (از منتهی الارب ). شدت بعض بیماریه...
-
بحران
دیکشنری فارسی به عربی
ازمة , توتر , قمة
-
واژههای مشابه
-
بَحْرَانِ
فرهنگ واژگان قرآن
دودريا
-
crisis counseling
مشاورۀ بحران
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] مشاورۀ سیار و حضوری و تلفنی که پس از وقوع بحران و بلایا به افراد نیازمند ارائه میشود
-
status asthmaticus
بحران آسمی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] حملۀ آسم که بیش از بیستوچهار ساعت ادامه یابد
-
suicidal crisis
بحران خودکشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] موقعیتی بحرانی که در آن خطر خودکشی وجود دارد
-
status epilepticus
بحران صرعی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] وقوع حملههای مکرر صرع بدون بههوش آمدن بیمار در فواصل آنها