کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بحدق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بحدق
لغتنامه دهخدا
بحدق . [ ب ُ دُ ] (ع اِ) بِزرُقُطُونا. (نشوءاللغة ص 92). اما صاحب نشوءاللغة گوید که این کلمه در قاموس بصورت بحدق و در محیطالمحیط بحذف و گاهی بخدق نیز آمده است . (نشوءاللغة ص 92). و رجوع به بحذق شود.
-
جستوجو در متن
-
بخدق
لغتنامه دهخدا
بخدق . [ ب ُ دُ ] (ع اِ) اسفرزه . اسپرزه . اسفیوس . بزرقطونا. در نشوءاللغة بحدق ضبط شده است . و رجوع به نشوءاللغة ص 92 و بحدق شود.
-
بحذق
لغتنامه دهخدا
بحذق . [ ب ُ ذُ ] (ع اِ) بزرقطونا. (منتهی الارب ). بزرقطونا. اسفرزه . (ناظم الاطباء).سفید خوش . (لغت محلی شوشتر). و رجوع به بحدق شود.
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن شاهین قبرسی ادیب لغوی شاعر و مترسل . پدر او شاهین از مردم جزیره ٔ قبرس بود و در جنگی اسیر ترکان گشته یکی از امرا وی را به پسری خویش برگزید و او بتدریج در مناصب لشکری ترقی کرد تا یکی از اعیان شام شد و احمد صاحب ترجمه در دمش...
-
بزرقطونا
لغتنامه دهخدا
بزرقطونا. [ ب َ رِ ق َ / ق ُ ] (ع اِ مرکب ) اسفرزه . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). اسبغول . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). بشولیون . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). هری تخم . (مهذب الاسماء). فارسیان آنرا اسیلیوس [ظ: اسفیوش ] خوانند. (نزهةالقلوب ). یَنَم...