کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بحث پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بحث
/bahs/
معنی
۱. گفتوگو کردن در مورد امر یا مطلبی برای رسیدن به نتیجهای خاص.
۲. دعوا؛ بگومگو.
۳. جستوجو؛ کاوش؛ پژوهش.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. جدال، گفتگو، مباحثه، مذاکره، مقال، مناظره، مناقشه
۲. درس
۳. جستار، مبحث
برابر فارسی
جستار
فعل
بن گذشته: بحث کرد
بن حال: بحث کن
دیکشنری
controversy, debate, discourse, discussion, disputation, dispute, negotiation
-
جستوجوی دقیق
-
بحث
واژگان مترادف و متضاد
۱. جدال، گفتگو، مباحثه، مذاکره، مقال، مناظره، مناقشه ۲. درس ۳. جستار، مبحث
-
بحث
فرهنگ واژههای سره
جستار
-
بحث
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] bahs ۱. گفتوگو کردن در مورد امر یا مطلبی برای رسیدن به نتیجهای خاص.۲. دعوا؛ بگومگو.۳. جستوجو؛ کاوش؛ پژوهش.
-
بحث
فرهنگ فارسی معین
(بَ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - مذاکره . 2 - گفتگو.
-
بحث
لغتنامه دهخدا
بحث . [ ب َ ] (ع اِ) معدن . کان . || مار بزرگ . (آنندراج ) (منتهی الارب ). ج ، بحوث . (منتهی الارب ).
-
بحث
لغتنامه دهخدا
بحث . [ ب َ ] (ع مص ) واپژوهیدن . (تاج المصادر بیهقی ). پژوهیدن . (زوزنی ). کاویدن و تفتیش کردن از کسی یا چیزی . (منتهی الارب ). بازپرسی کردن . تفتیش . واکاویدن سخن . (آنندراج ). کاوش . واکاویدن از سخن . جستجو. شدت طلب . کافتن . (نصاب الصبیان ). بازج...
-
بحث
دیکشنری عربی به فارسی
پيدا کردن , يافتن , جستن , تشخيص دادن , کشف کردن , چيز يافته , مکشوف , يابش , پژوهش , جستجو , تجسس , تحقيق , تتبع , کاوش , پژوهيدن , پژوهش کردن , جستجو کردن
-
بحث
دیکشنری فارسی به عربی
اطروحة , مناقشة , نقاش
-
واژههای مشابه
-
کج بحث
لغتنامه دهخدا
کج بحث . [ ک َ ب َ ] (ص مرکب ) یاوه گوی در مباحثه و گفتگو. (ناظم الاطباء). کسی که در مباحثه راه خطا رود و بیهوده گوید. (فرهنگ فارسی معین ) : مهر خاموشی حصاری شد ز کج بحثان مراماهی لب بسته را اندیشه از قلاب نیست .صائب (از آنندراج ).
-
بحث کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. جدل کردن، گفتگو کردن، مباحثه کردن، محاوره کردن، مذاکره کردن، مناظره کردن ۲. حفر کردن، کندن
-
بحث کردن
فرهنگ واژههای سره
گفتگو کردن
-
بحث کردن
لغتنامه دهخدا
بحث کردن . [ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کاویدن . واکاویدن . || گفتگو کردن . مباحثه کردن . حجت آوردن . (ناظم الاطباء). || مباحثه . مطارحه . حجت آوردن : گفت تو بحث شگرفی می کنی معنیی را بند حرفی می کنی . مولوی .با طایفه ٔ دانشمندان در جامع دمشق بحثی همی ک...
-
بحث نهادن
لغتنامه دهخدا
بحث نهادن . [ ب َ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) گفتگو پیش کشیدن . مجادله کردن . ایراد گرفتن : خوارزمشاه اندیشید که نباید امیرمحمود بیازارد و بحثی نهد و گوید چرا بی وساطت و شفاعت من اوخلعت ستاند از خلیفه . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 682).
-
بحث العقائد
دیکشنری عربی به فارسی
تفتيش عقايد