کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بجع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بجع
معنی
مرغ سقا , مرغ ماهيخوار
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بجع
لغتنامه دهخدا
بجع. [ ب َ ] (ع مص ) بریدن چیزی را به شمشیر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
بجع
لغتنامه دهخدا
بجع. [ ب َ ج َ ] (ع اِ) مرغ ماهی خوار. پلیکان . مرغ سقا. (دزی ج 1). اینکه برخی پرنده شناسان آنرا مرادف قو دانسته اند اشتباه است . (از نشوء اللغة ص 78). پرنده ٔ معروفی است و یکی آن بجعة است . (از اقرب الموارد).
-
بجع
دیکشنری عربی به فارسی
مرغ سقا , مرغ ماهيخوار
-
واژههای همآوا
-
بجا
واژگان مترادف و متضاد
بمورد، بموقع، درست، صحیح، صواب ≠ بیجا، ناصواب
-
بجا
فرهنگ فارسی معین
(بِ) (ص مر.) شایسته ، لایق ، درخور، به موقع .
-
بجا
لغتنامه دهخدا
بجا. [ ] (اِخ ) از شهرهای حبشه : از مشاهیر بلادش [ حبشه ] بجا و زیلع و عیذاب و دیگر بلاد و قصبات بسیارست . (از نزهة القلوب ج 3 ص 268). بجاو. رجوع به بجاو شود. || نام قومی است که در جهت شرقی نوبه بین صعید مصر و حبشه و نیل و دریای احمر واقعند و سرزمین ...
-
بجا
لغتنامه دهخدا
بجا. [ ب ِ ] (اِ) نام شیر خشت است در رودبار. (یادداشت مؤلف ).
-
بجا
لغتنامه دهخدا
بجا. [ ب ِ ] (ص مرکب ) (از: ب + جا) بموقع. متناسب . مناسب . بمورد. لائق . درخور. (آنندراج ). مقابل بی جا. مقابل نابجا : ما آبروی خویش به گوهر نمیدهیم بخل بجا به همت حاتم برابر است . صائب .کی ره بوسه به آن کنج دهن خواهد بردسرگرانی که ز من حرف بجا نشنی...
-
جستوجو در متن
-
مرغ سقا
دیکشنری فارسی به عربی
بجع
-
مرغ ماهیخوار
دیکشنری فارسی به عربی
بجع