کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بثورات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بثورات
واژهنامه آزاد
جمع بثور؛ بثورات جلدی به آبله، سرخجه، کهیر، جوش و مانند اینها گفته می شود.
-
جستوجو در متن
-
skin rash
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بثورات پوستی
-
ماشرا،کوفت و ماشرا
لهجه و گویش تهرانی
نوعی خوره، نوعی بثورات روی پوست،سفلیس
-
قوبا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: قوباء] (پزشکی) [قدیمی] qubā هر نوع بیماری پوستی همراه با بثورات.
-
rashes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بثورات، جوش، دانه، محل خارش یا تحریک روی پوست
-
rash
جوش 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] بثورات موقتی بر روی پوست که معمولاً با سرخی یا خارش همراه باشد متـ . دانه 3
-
eczema
اگزما
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] التهاب پوست که سبب خارش و بثورات سرخ میشود و غالباً با تاولهای کوچک همراه است که مایع از آنها خارج و به کبره تبدیل میشود متـ . سودا
-
عرق انگلیسی
لغتنامه دهخدا
عرق انگلیسی . [ ع ِ رَ ق ِ اِ گ ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در اصطلاح پزشکی ، ناخوشی عفونی خاصی است که با بثورات پوستی خاص پاپولی و وزیکوکی و با تب و لرز و تهوع و سرفه و سردرد و ترشح عرق فراوان همراه است . و به طور بومی در انگلستان و قسمتی از فرانسه ...
-
مخملک
لغتنامه دهخدا
مخملک . [ م َ م َ ل َ ] (اِ) در اصطلاح پزشکی مرضی است حاد و ساری و همه گیر که به واسطه ٔ اگزانتم (جوشهای سرخ رنگ زیر جلد) مخصوص متعاقب با پوسته ریزی و انانتم (جوشهای سرخ رنگ در پوشش داخلی لوله های گوارشی ) و آنژین مشخص است . عامل این مرض نوعی استرپتو...
-
بیرون زدن
لغتنامه دهخدا
بیرون زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) برون زدن . برزدن . خارج شدن .- بیرون زدن سر ؛ برآوردن . طلوع کردن : چون کشتی پرآتش و گرد اندر آب نیل بیرون زد آفتاب سر از گوشه ٔ جهن . عسجدی . || خارج کردن .- بیرون زدن لشکر ؛ بیرون آوردن لشکر. مجهز کردن لشکر در خارج ...
-
عرق گز
لغتنامه دهخدا
عرق گز. [ ع َ رَ گ َ ] (اِ مرکب ) در اصطلاح پزشکی ، جوشهای کوچکی که بر اثر ترشح زیاد عرق بر سطح پوست عارض میشوند. عرق جوش . (از فرهنگ فارسی معین ).- عرق گز شدن ؛ بر اثر خوی کردن ، بثورات خرد در تن پیدا آمدن .
-
برجستن
لغتنامه دهخدا
برجستن . [ ب َ ج َ ت َ ] (مص مرکب ) جهیدن . برجهیدن . جستن . (ناظم الاطباء). || جهیدن ستوران و پرندگان نر بر ماده . (فرهنگ فارسی معین ). || (اصطلاح پزشکی ) مبتلا شدن بثورات جلدی مانند آبله و سرخجه . || طپیدن و جنبیدن رگ . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی ...
-
سعفه
لغتنامه دهخدا
سعفه . [ س َ ف َ ] (ع اِ) دَمِش سر. (دستوراللغة). ریش سر. (مهذب الاسماء). شیرینه . (دهار)... قرحه باشد که بر سر پیدا شود و در ابتدا بثورات متفرقه باشند و متقرح شوند بعد خشک ریشه شوند. بهندی گنجه گویند. (غیاث ) (آنندراج ). شیرینه که بر سر و روی کودک ب...
-
آبله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (پزشکی) 'āb[e]le ۱. تاولی که به سبب سوختگی یا ساییده شدن پوست پیدا شود؛ تاول.۲. نوعی بیماری ویروسی که باعث تب شدید، درد ستون فقرات، و ایجاد بثورات میشود و آثار آن برای همیشه روی پوست باقی میماند. Δ برای جلوگیری از این بیماری مایۀ آب...