کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بثرة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بثرة
معنی
تاول , ابله , تاول زدن , جوش , کورک , عرق گز , جوش دراوردن
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بثرة
لغتنامه دهخدا
بثرة. [ ب َ رَ ] (ع اِ) یکی بَثر. آبله ٔ ریزه که بر اندام برآید. بُثره . (ناظم الاطباء). رجوع به بَثر شود.
-
بثرة
لغتنامه دهخدا
بثرة. [ ب ُ رَ ] (ع اِ) یکی بثر. آبله ٔ کوچک . (غیاث اللغات ). آبله ریزه که بر اندام برآید. (ناظم الاطباء). دمیدگی . جوش . بثور. بثر. آبله گونه . دانه ٔ خرد که بر عضو برآید. سوزه . هرچه برجهد از اندام مردم . خردک . آماس خرد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). ||...
-
بثرة
دیکشنری عربی به فارسی
تاول , ابله , تاول زدن , جوش , کورک , عرق گز , جوش دراوردن
-
واژههای همآوا
-
بسرة
لغتنامه دهخدا
بسرة. [ ب َ رَ ] (اِخ ) از آبهای بنی عُقیل در نجد. (از معجم البلدان ). و رجوع به ص 179 همین کتاب شود.
-
بسرة
لغتنامه دهخدا
بسرة.[ ب ِ رِ ] (ترکی ، اِ) از این سو. (مؤید الفضلاء).
-
بصرة
لغتنامه دهخدا
بصرة. [ ب َ رَ ] (ع اِ) زمین درشت . || سنگ سپید نرم . ج ، بِصار. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). سنگ سست . (مهذب الاسماء).
-
بصرة
لغتنامه دهخدا
بصرة. [ ب َ ص َ رَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ باصر. (غیاث ).
-
بصرة
لغتنامه دهخدا
بصرة. [ ب ُ رَ ] (ع اِ) زمین سرخ پاکیزه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). گلی که با سرخی زند. ج ، بُصر. (مهذب الاسماء). || اندک اثر شیر. و منه حدیث ام معبد؛ فارسلت الیه شاة فرای فیها بصرة من لبن . (منتهی الارب ). اندک اثر شیر. (آنندراج ) (ناظم الاط...
-
بَصُرْتُ
فرهنگ واژگان قرآن
ديدم
-
بَصُرَتْ
فرهنگ واژگان قرآن
ديد (مؤنث)
-
جستوجو در متن
-
تاول زدن
دیکشنری فارسی به عربی
بثرة
-
عرق گز
دیکشنری فارسی به عربی
بثرة
-
تاول
دیکشنری فارسی به عربی
بثرة , صفراء