کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بتیرة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بتیرة
لغتنامه دهخدا
بتیرة. [ ب َ رَ ] (اِخ ) یکی از فرزندان حارث بن فهر. (از تاج العروس ).
-
بتیرة
لغتنامه دهخدا
بتیرة. [ ب ُ ت َ رَ ] (ع اِ مصغر) تصغیر بترة. کره ٔ ماچه . (یادداشت مؤلف ). خرک ماده . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
taurine
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تائورین، ثوری، گاوی، وابسته بتیره گاو، گاو مانند
-
ایمن گشتن
لغتنامه دهخدا
ایمن گشتن . [ م ِ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) مطمئن شدن . مصون گشتن . در امان و امن قرار گرفتن : از آب خوش و خاک یکی گل بسرشتم کردم سرخمتان بگل و ایمن گشتم . منوچهری .از برف نو بنفشه گر ایمن گشت ایدون چرا چو جامه ٔ ترسا شد. ناصرخسرو.بی اصل ... چون ایمن و مس...
-
چاشت
لغتنامه دهخدا
چاشت . (اِ)یک حصه از چهار حصه ٔ روز باشد که در هندوستان پهر گویند. (برهان ). اول روز. (آنندراج ). بهره ٔ نخستین روز. صبح ، بامداد. مقابل شام . || میانه ٔ روز را گویند. (فرهنگ ناصری ). یک پاس از چهار پاس روز که میانه ٔ روز باشد. ظهر. نیمه روز. نصف الن...
-
پاسبان
لغتنامه دهخدا
پاسبان . (ص مرکب ، اِ مرکب ) (از پاس و بان حافظ، حارس .) حارس . (مهذب الاسماء). آنکه شب بدرگاه ملوک پاس دارد. (صحاح الفرس ). نگاهبان . نگهبان . قراول . یَزَک .جاندار. پادَه . جانه دار. پاد. محافظ. محافظت کننده . (برهان ). حافظ. مراقب . رقیب . نگهدار....