کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بتی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بتی
لغتنامه دهخدا
بتی . [ ب َ ی ی ] (ع اِ) طبق . (منتهی الارب ).
-
بتی
لغتنامه دهخدا
بتی . [ ب َت ْ تی ] (اِخ ) ابوجعفر بتی از شعرا و منسوب به بته از قرای بلنسیه بود. (از معجم البلدان ).
-
بتی
لغتنامه دهخدا
بتی . [ ب َت ْ تی ] (اِخ )ابوالحسن احمدبن علی کاتب بتی منسوب به بت از قرای بغداد، ادیبی هوشیار بود و بسال 405 هَ . ق . درگذشت .مدتی برای القادر باﷲ کتابت میکرد. (از معجم البلدان ). و رجوع به عیون الاخبار ج 1 ص 266 و ج 3 ص 155 شود.
-
بتی
لغتنامه دهخدا
بتی . [ ب َت ْ تی ] (ص نسبی ) منسوب به بت از قرای بغداد. (از معجم البلدان ). || منسوب به بت ، جائی از نواحی بصره . (از انساب سمعانی ). || قریه ای میان بوهرز و بعقوبا. (از تاج العروس ). || منسوب به بتة از قرای بلنسیه . (از معجم البلدان ).
-
بتی
لغتنامه دهخدا
بتی . [ ب َت ْ تی ] (ع ص نسبی ) بت باف و فروشنده ٔ آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || دستمال پشم و مانند آن . (از اقرب الموارد). و در این حدیث : فاتی بثلثة اقرص علی بتی بمعنی دستارخوان صوف و مانند آن است یا صواب بُتی ، بمعنی طبق است یا نبی بتقدیم نون...
-
واژههای مشابه
-
بِتی
لهجه و گویش تهرانی
مخفف بتول
-
کاغذ بتی
لغتنامه دهخدا
کاغذ بتی . [ غ َ ب ُ ] (اِ مرکب ) کاغذی است خاص فرنگ که چون آن را به امعان نظر بینند شکل بتی از آن مرئی شود و این از اهل زبان بتحقیق پیوسته . (آنندراج ).
-
واژههای همآوا
-
بطی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، مقابلِ سریع] bati' درنگکننده؛ کند.
-
بطی
لغتنامه دهخدا
بطی ٔ. [ ب َ ] (ع ص ) سست رو. ج ، بِطاء. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). درنگ کننده و آهسته . (آنندراج ) (غیاث ) (فرهنگ نظام ) (از مهذب الاسماء). آهسته و سست و کند. (ناظم الاطباء). مقابل تند و سریع : ...طایفه ٔ حکماء هندوستان در فضایل بزرجمهر سخن می گ...
-
بطی
لغتنامه دهخدا
بطی . [ ب َطْ طی ] (اِخ ) ابوعبداﷲ عبیداﷲبن ... بطی . ازپیشوایان علم حدیث و فقیهان حنبلیان بود. وی به سال 387 هَ . ق . درگذشت . (از اللباب فی تهذیب الانساب ).
-
بِتی
لهجه و گویش تهرانی
مخفف بتول
-
جستوجو در متن
-
beati
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بتی