کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بتول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بتول
/bātul/
معنی
۱. زنی که از دنیا بریده و به خدا پیوسته.
۲. زنی که از ازدواج خودداری میکند.
۳. پارسا؛ پاکدامن.
۴. (اسم) لقب فاطمه بنت محمدبن عبدالله.
۵. (اسم) لقب مریم مادر عیسی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. باکره، بکر، عذرا، ناسفته ≠ بیوه
۲. پارسا، پاکدامن ≠ ناپارسا
۳. از دنیا بریده
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بتول
فرهنگ نامها
(تلفظ: batul) (عربی) کسی که از دنیا منقطع شده است و به خدا پیوسته است ، زن بریده از دنیا برای خدا ؛ (در اعلام) لقب حضرت فاطمه (ع) .
-
بتول
واژگان مترادف و متضاد
۱. باکره، بکر، عذرا، ناسفته ≠ بیوه ۲. پارسا، پاکدامن ≠ ناپارسا ۳. از دنیا بریده
-
بتول
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] bātul ۱. زنی که از دنیا بریده و به خدا پیوسته.۲. زنی که از ازدواج خودداری میکند.۳. پارسا؛ پاکدامن.۴. (اسم) لقب فاطمه بنت محمدبن عبدالله.۵. (اسم) لقب مریم مادر عیسی.
-
بتول
فرهنگ فارسی معین
(بَ) [ ع . ] (ص .) 1 - کسی که از دنیا بریده و به خدا پیوسته و نیز از ازدواج خودداری کند. 2 - پارسا، پاکدامن ، لقب حضرت فاطمه (ص ) و حضرت مریم .
-
بتول
لغتنامه دهخدا
بتول . [ ب َ ] (ع ص ) قطوع . قطعکننده . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). || منقطعه ٔ از زواج . (از اقرب الموارد). || پاک دامن . پارسا. (فرهنگ فارسی معین ). || زن دوشیزه که از مردان رغبت و حاجت خود بریده باشد. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). زن دوشیزه و جداش...
-
بتول
لغتنامه دهخدا
بتول . [ ب ِ ] (فرانسوی ، اِ) یکی از داروهای جدید که عبارت است از سالیسیلات نفتول . (ناظم الاطباء).
-
بتول
لغتنامه دهخدا
بتول . [ ب ُ ] (اِ) پر آمدن دل باشد از چیزی . (از فرهنگ اسدی ) : اگر بتول گرفت از تو این دلم نه عجب بتول گیرد دل از حدیث ناپدرام .؟
-
بتول
واژهنامه آزاد
کسی که از دنیا بریده ،منقطع از دنیا/از ازدواج خودداری می کند/پاکدامن و پارسا
-
واژههای مشابه
-
آل بتول
لغتنامه دهخدا
آل بتول . [ ل ِ ب َ ] (اِخ ) آل رسول از اولاد فاطمه علیهاالسلام : آن بحجت چراغ دین رسول وین بنسبت جمال آل بتول .سنائی .
-
واژههای همآوا
-
بطول
لغتنامه دهخدا
بطول . [ ب ُ ] (ع مص ) بُطل . بُطلان . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). رجوع به دو مصدر مذکور شود. باطل شدن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). ناچیز شدن . (آنندراج ). ناچیز و ضایع شدن . تباه شدن .
-
جستوجو در متن
-
بِتی
لهجه و گویش تهرانی
مخفف بتول
-
دوشیزه
واژگان مترادف و متضاد
باکره، بتول، بکر، عذرا